امام خامنه ای مد ظله العالی |
|||
یک شنبه 16 تير 1392برچسب:امام خامنه ای, :: 21:9 :: نويسنده : امیرحسین
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت آیت الله محمدتقی بهلول: من در بین مردم به زهد معروفم ولی زهد آقای خامنه ای بیشتر از من است چرا که من چیزی ندارم و زهد می ورزم، ولی آیت الله خامنه ای در مقامی هستند که می توانند داشته باشند و زهد می ورزند. من در طول مدت عمرم امرا و صاحب منصبان زیادی را دیده ام. اما کسی را به لحاظ بی رغبتی به مقام و منصب دنیایی، همپای آقا ندیده ام. انسان وقتی زندگی روزمره ی او را از نزدیک می بیند، حس می کند که ذره ای میل به دنیا طلبی در او وجود ندارد. یک شنبه 16 تير 1392برچسب:امام خامنه ای, :: 21:8 :: نويسنده : امیرحسین
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از طلاب خارجی نقل می کرد که وقتی وارد ایران شدم، ویزا نداشتم و حتی از داشتن حداقل امکانات محروم بودم. بعد از مدتها سعی و تلاش، چون جایی برای ماندن نداشتم از ماندن در حجره دوستان خجالت می کشیدم، مجبور شدم مدتی را در مسجد جمکران اقامت گزینم. چند روزی که آنجا ماندم، به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف توسل پیدا کردم. همان شب در عالم رویا دیدم کسی به من فرمود: فردا شب مقام معظم رهبری به جمکران خواهند آمد، مشکل خودت را بنویس و تقدیم ایشان کن. من از خواب بیدار شدم، نامه ای نوشتم و منتظر ماندم. فردا شب در نیمه های شب دیدم مقام معظم رهبری با چند نفر وارد مسجد جمکران شدند و من با تعجب به خاطر رویای صادقانه نمی دانستم چه کنم. جلوتر رفتم و نامه ای که در دست داشتم خدمت مقام معظم رهبری تقدیم کردم و طولی نکشید وقتی که به مرکز جهانی رجوع کردم به من گفتند: جواب نامه شما رسیده و شما پذیرش شده اید و به این صورت مشکل بنده با عنایت مقام معظم رهبری حل شد. یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, :: 14:5 :: نويسنده : امیرحسین
آيت الله نوري همداني ازمراجعي بودند كه بعدازرحلت امام (ره)اعتقادداشتند انقلاب اسلامي ديگرمشروعيت ندارد ولي چندسال پيش دراقدامي عجيب ايشان شروع به تاييد نظام وشخص مقام معظم رهبري كردند.وهميشه اولين شخصي هستند كه درراهپيمايي ها واتفاقات اجتماعي پيام مي دهند.ازايشان دليل اين تغييررويه سوال شده كه ايشان فرمودند:شبي درخواب حضرت فاطمه الزهرا(س)راملاقات كردم كه بي بي فرمودند:شوهرم علي تنها ماند نگذاريد فرزندم علي تنها بماند.
يكي ازمحافظين رهبرانقلاب نقل ميكنه كه يك شب ساعت 3 آقا طبق معمول اون روزها بيداربودند وقراربود طبق برنامه ريزي هاي قبلي صبح زود براي انجام يه كاري من آقاروهمراهي كنم .يه مرتبه آقاگفتند فلاني بلندشو بريم گفتم كجا آقا؟فرمودند بريم قم.گفتم اقا بدون هماهنگي؟پس برنامه فردا چي؟فرمود ميگم بريم قم.ميگه:به هيچ كس چيزي نگفتيم ورفتيم وقتي به درب منزل آيت الله بهجت رسيديم ديديم ايشون (آيت الله بهجت)بدون اينكه مستخدم منزل روبيدار كنند تمام كوچه روخودشون آب وجارو كردند ومنتظر مابودند!
يه بنده خدايي كه درزمان شاهنشاهي با هزينه بسيارزياد يه مسجد ي مي سازه كه اعلي ترين امكانات روتوساختش بكارمي گيره بعد ازساخت مسجد باخودش ميگه كه من اين همه خرج مسجد كردم بايد بهترين امام جماعت روبراش پيداكنم.بعدازمدتي شب خواب مي بينه تمام علماي زنده وفوت شده دارند تومسجدش پشت سر يه سيدي نماز ميخونندازجمله آيت الله بروجردي اونم تواين خواب ميره جلو وخوب به چهره اون سيد نيگاه ميكنه وقتي ازخواب پا ميشه چهره اون سيد به خوبي توذهنشه .ميره وتمام حوزه هاي علميه روبراي پيداكردن اون سيد ميگرده تابالاخره اون سيد رو پيدا ميكنه .ازش مي پرسه اسمت چيه بااين سن كمت؟مي گه:سيدعلي خامنه اي. دريكي ديگر ازسفرهاي رهبر عظيم الشان انقلاب به قم وقتي ايشون به ديدار آيت الله مصباح يزدي(مطهري دوران) ميروند آن دانشمند فرزانه روي پاهاي آقا مي افتند وپاهاي ايشون رو مي بوسند!
دراجلاس سران سازمان كنفرانس اسلامي وقتي رهبرانقلاب وارد سالن شدند تمام حضار به احترام ايشون كه بلند مي شن جلوي چشم تمام سران سيد حسن نصرالله دبيركل حزب الله لبنان روي دست آقا مي افتند ودست ايشون رو مي بوسند!
درسفر امير عبدالله پادشاه عربستان كه دراون سفر هنوز وليعهد بود درديدار بارهبرانقلاب .آقا به عبدالله مي فرمايد:يا مني را ميسازيد يا خودمان مي سازميش.امير عبدالله چنان محو ابهت حضرت آفا شده بود كه فقط يك كلمه ميگه:نعم يا سيد القائد. پاورقي:امير عبدالله وقتي پادشاه شد. خم شدن جلوي پادشاه وبوسيدن دستش رو ممنوع كرد به اين دليل كه خم شدن فقط جلوي خدا جايز است .همچنين ميگن كه امام موسي صدر يك زن شيعه روبراش قبلا صيغه كرده وحسابي تحت تاثير اون زنشه..راستي ميگن خيلي روشنفكره و ازاين به بعد هم اجازه داد كه زنان به بقيع برند.ونكته آخراينكه درروايتي ازامام محمدباقر (ع)آمده :كه بعد ازمرگ عبدالله حاكم حجاز برسرحكومت در حجاز جنجال مي شه وسواركاري مياد وبه حجاج مرگ عبدالله روخبرميده .امام ميفرمايند :هركس مرگ عبدالله روبرام تضمين كنه من ظهورامام زمان رو براش تضمين ميكنم
یک شنبه 16 تير 1392برچسب:امام خامنه ای, :: 13:28 :: نويسنده : امیرحسین
مقام معظم رهبری همچون امام راحل فرزندان خود را از فعالیت های سیاسی و اقتصادی مبرا داشته و به ایشان توصیه کرده اند که در کارهای اقتصادی وارد نشوند.
قرآن یادگاری فعالیت های اقتصادی
ادعاهایی درباره سید مجتبی
روایت وصلت مجتبی خامنه ای داماد غلامعلی حداد عادل است. غلامعلی حدادعادل درباره نحوه شکل گرفتن این وصلت می گوید: «سال 77، خانمی به خانه ما زنگ زده بود و گفته بود که می خواهیم برای خواستگاری خدمت برسیم. خانم ما گفته بود دختر ما در حال حاضر سال چهارم دبیرستان است و می خواهد ادامه تحصیل دهد. ایشان دوباره پرسیده بودند اگر امکان دارد ما بیاییم دخترخانم را ببینیم تا بعد. اما خانم ما قبول نکرده بودند. بعد خانم ما از ایشان پرسیده بودند اصلاً شما خودتان را معرفی کنید. و ایشان هم گفته بودند؛ من خانم مقام معظم رهبری هستم. خانم ما از هول و هراس دوباره سلام علیک کرده بود و گفته بود؛ ما تا حالا به همه پاسخ رد داده ایم. اما شما صبر کنید با آقای دکتر صحبت کنم، بعد شما را خبر می کنم. بعد از صحبت با من قرار بر این شد که آنها بیایند و دخترمان را در مدرسه ببینند که هم دخترمان متوجه نشود و هم اینکه اگر آنها نپسندیدند، لطمه یی به دختر ما نخورد. طبق هماهنگی قبلی، خانم آقا آمدند و در دفتر مدرسه او را دیدند و رفتند. چند روز گذشت و من برای کاری خدمت آقا رفتم. آقا فرمودند؛ خانم استخاره کرده اند، جوابش خوب نبوده است.
یک شنبه 16 تير 1392برچسب:امام خامنه ای, :: 13:24 :: نويسنده : امیرحسین
زندگينامه
سيد على حسینی خامنهاى فرزند مرحوم حجتالاسلام و المسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنهاى، در فروردین ماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. او دومين پسر خانواده بود و زندگى مرحوم سيد جواد خامنهاى هم مانند بيشتر روحانيون و مدرسان علوم دينى، بسيار ساده: «پدرم روحانى معروفى بود، اما خيلى پارسا و گوشهگير [...] زندگى ما بهسختى مىگذشت. من يادم هست شبهايى اتفاق مىافتاد كه در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت براى ما شام تهيه مىكرد. [...] آن شام هم نان و كشمش بود.»
امّا خانه اى را که خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى کنند: «منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقير نشين مشهد بود که فقط يک اتاق داشت و يک زير زمين تاريک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين که روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمين کوچکى را کنار اين منزل خريده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شديم.» رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صميمي، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام کردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند. در حوزه علميه
ايشان از دوره دبيرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جديد وارد حوزه علميه شد و نزد پدر و ديگر اساتيد وقت ادبيات و مقدمات را خواند. درباره انگيزه ورود به حوزه علميه و انتخاب راه روحانيت مى گويند: ![]() ايشان کتب ادبى ار قبيل «جامع المقدمات»، «سيوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سليمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نيز بر درس فرزندانش نظارت مى کرد. کتاب «معالم» را نيز در همان دوره خواند. سپس «شرايع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا ميرزا مدرس يزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و بقيه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را بطور کم سابقه و شگفت انگيزى در پنچ سال و نيم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سيد جواد در تمام اين مراحل نقش مهّمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشت. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمينه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شيخ رضا ايسى» خواندند. در حوزه علميه نجف اشرف
![]() در حوزه علميه قم
آيت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، امام خمينى، شيخ مرتضى حائرى يزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتى که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که يک چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است، بسيار غمگين شدند و بين ماندن در قم و ادامه تحصيل در حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در ترديد ماندند. آيت الله خامنه اى به اين نتيجـه رسيدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمايند. ايشان در اين مـورد مى گويند: «به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است که ناشى از همان بّرى «نيکى» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آيت الله خامنه اى بر سر اين دو راهى، راه درست را انتخاب کردند. بعضى از اساتيد و آشنايان افسوس مى خوردند که چرا ايشان به اين زودى حوزه علميه قم را ترک کردند، اگر مى ماندند در آينده چنين و چنان مى شدند!... امّا آينده نشان داد که انتخاب ايشان درست بوده و دست تقدير الهى براى ايشان سر نوشتى ديگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آيا کسى تصّور مى کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولايت امر مسلمين خواهد رسيد؟! ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد بويژه آيت الله ميلانى ادامه دادند. همچنين ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار، به تدريس کتب فقه و اصول و معارف دينى به طلـّاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند. مبارزات سياسى
آيت الله خامنه اى به گفته خويش «از شاگردان فقهى، اصولى، سياسى و انقلابى امام خمينى (ره) هستند» امـّا نخستين جرقـّه هاى سياسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ايشان زده است، هنگاميکه نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائيان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سليمان خان، سخنرانى پر هيجان و بيدار کننده اى در موضوع احياى اسلام و حاکميت احکام الهى، و فريب و نيرنگ شاه و انگليسى و دروغگويى آنان به ملـّت ايران، ايراد کردند. آيت الله خامنه اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سليمان خان بودند، به شدّت تحت تأثير سخنان آتشين نوّاب واقع شدند. ايشان مى گويند: «همان وقت جرقه هاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شکى ندارم که اولين آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد». همراه با نهضت امام خمينى (قدس سره)
آيت الله خامنه اى از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابى واعتراض آميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريکا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب هاى فراوان و شکنجه ها و تبعيدها و زندان ها مبارزه کردند و در اين مسير ازهيچ خطرى نترسيدند. نخستين بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمينى (قدس سره) مأموريت يافتند که پيام ايشان را به آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريکايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم، برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى و آمريکا پرداختند. بدين خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگير و يک شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط اينکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پيش آمدن حادثه خونين 15خرداد، باز هم ايشان را از بيرجند به مشهد آورده، تحويل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترين شرايط و شکنجه و آزارها زندانى شدند. دوّمين بازداشت
![]() سوّمين و چهارمين بازداشت
کلاسهاى تفسير و حديث و انديشه اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليت ها سبب عصبانيت ساواک شد و ايشان را مورد تعقيب قرار دادند. بدين خاطر در سال 1345 در تهران مخفيانه زندگى مى کردند و يک سال بعد ـ 1346ـ دستگير و محبوس شدند. همين فعاليّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواک جهنّمى پهلوى در سال 1349 نيز دستگير و زندانى گردند. پنجمين بازداشت
حضرت آيت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمين بازداشت خويش توسط ساواک مى نويسد: «از سال 48 زمينه حرکت مسلحانه در ايران محسوس بود. حساسيّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژيم پيشين نيز نسبت به من، که به قرائن دريافته بودند چنين جريانى نمى تواند با افرادى از قبيل من در ارتباط نباشد، افزايش يافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمين بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آميز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پيوستن جريان هاى مبارزه مسلـّحانه به کانون هاى تفـّکر اسلامى به شدّت بيمناک است و نمى تواند بپذيرد که فعاليّـت هاى فکرى و تبليغاتى من در مشهد و تهران از آن جريان ها بيگانه و به کنار است. پس از آزادى، دايره درسهاى عمومى تفسير و کلاسهاى مخفى ايدئولوژى و... گسترش بيشترى پيدا کرد». بازداشت ششم
در بين سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيت الله خامنه اى در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن» و «ميرزا جعفر» مشهد مقدس تشکيل مىشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بويژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به اين سه مرکز مى کشاند و با تفکّرات اصيل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثير و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى که درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مى آموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديکِ ايران، افکار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. اين فعاليـّت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى رحمانه به خانه آيت الله خامنه اى در مشهد هجوم برده، ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشت ها و نوشته هايشان را ضبط کنند. اين ششمين و سخت ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز 1354 در زندان کميته مشترک شهربانى زندان بودند. در اين مدت در سلولى با سخت ترين شرايط نگه داشته شدند. سختى هايى که ايشان در اين بازداشت تحمّل کردند، به تعبير خودشان «فقط براى آنان که آن شرايط را ديده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امکان تشکيل کلاسهاى سابق را به ايشان ندادند. در تبعيد
رژيم جنايتکار پهلوى در اواخر سال 1356، آيت الله خامنه اى را دستگير و براى مدّت سه سال به ايرانشهر تبعيد کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگيرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم سفـّاک پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب کبير اسلامى ايران و سقوط خفـّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاکميت اسلام در اين سرزمين را ديدند. در آستانه پيروزى
درآستانه پيروزى انقلاب اسلامى، پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصيت هاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... از سوى امام خمينى در ايران تشکيل گرديد، آيت الله خامنه اى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمد. پيام امام توسط شهيد مطهرى «ره» به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر کبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند. پس از پيروزى
آيت الله خامنه اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديکتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بى نظير و بسيار مهّم بودند که در اين مختصر فقط به ذکر رؤوس آنها مى پردازيم: ![]() ٭ پايه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهيد بهشتى، شهيد باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357. ٭ معاونت وزارت دفاع در سال 1358. ٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358. ٭ امام جمعه تهران، 1358. ٭ نماينده امام خميني«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359. ٭ نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358. ٭ حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ايران؛ با تجهيزات و تحريکات قدرت هاى شيطانى و بزرگ ازجمله آمريکا و شوروى سابق. ٭ ترور نافرجام ايشان توسط منافقين در ششم تيرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران. ٭ رياست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجايى دومّين رئيس جمهور ايران، آيت الله خامنه اى در مهر ماه 1360 با کسب بيش از شانزده ميليون رأى مردمى و حکم تنفيذ امام خمينى (قدس سره) به مقام رياست جمهورى ايران اسلامى برگزيده شدند. همچنين از سال 1364 تا 1368 براى دوّمين بار به اين مقام و مسؤوليت انتخاب شدند. ٭ رياست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360. ٭ رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، 1366. ٭ رياست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368. ٭ رهبرى و ولايت امّت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر کبيرانقلاب امام خمينى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به اين مقام والا و مسؤوليت عظيم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارک و درستى بود که پس از رحلت امام راحل، با شايستگى تمام توانستند امّت مسلمان ايران، بلکه مسلمانان جهان را رهبرى نمايند.
یک شنبه 16 تير 1392برچسب:امام خامنه ای, :: 13:16 :: نويسنده : امیرحسین
جناب آقاي صديقي شب فاطميه روي منبر در بيت ايشان (بيت رهبري) كه آقاي رييس جمهور نشسته بود،آقاي هاشمي بود ، سران مملكتي بودند ، قوه قضاييه ، همه بودند.آقاي صديقي روي منبر اين مطلب را گفتو آن را نتوانست تمام كند .همين كه خواست تمام كند فرياد گريه جمعيت و حضار بلند شد . ديدند اين جمعيت بسوي آقا دارند حمله ميكنند كه به عنوان تبرك به ايشان دست بزنند .آقا را بردند و ديگر نتوانستند جمعيت را اداره كنند . وآن مطلب اين بود :
من همه ساله مكه كه ميرفتم قبل از رفتن به مكه به محضر آيت الله بهاءالديني ميرسيدم و توصيه ميخواستم از ايشان.ايشان به من توصيه هايي ميكرد و من اين توصيه ها را در سفر مكه عمل ميكردم . بعدهم كه داشتم ميامدم ، يك عمامه اي يا چيزي را براي ايشان هديه ميخريدم . اين دفعه كه رفتم محضر ايشان اين مطلب را فرمودند : شما وقتي كه ميرويد مسجدالنبي از قسمت جنوب شرقي مسجد ، از آن قسمت هفت قدم ميايد به جلو و قسمت بعدي را هم گفت كه من نميتوانم دقيق به شما بگويم . به خاطر اينكه ايشان اين را به وديعت پيش من گذاشت . آن وقت از دو طرف به من دستور داد وقتي كه قدم زدي آمدي جلو رسيدي به آنجا ،آنجا بنشين و اين ذكر سبعه را بگو. اين ذكر را كه گفتي انشاءالله به حوائجت خواهي رسيد . ذكر سبعه عجيب است ، علامه حسن زاده آملي بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب اذكار سبعه را دارد كه اينها را از آسيد علي آقا قاضي گرفتند . ذكر سبعه واقعاً يك ذكريست كه معجزه ميكند در نفس انسان عجيب معجزه ميكند . آقاي صديقي مي گويد ، عرض كردم: آقاي بهاءالديني چه وجهي دارد كه من بايد آنجا بنشينم و اين اذكار سبعه را بگويم. چه وجهي دارد هفت قدم از آنجا قدم بزنم . حالا همه دارند مثل شما گوش ميدهند همه دارند دقت ميكنند آقاي صديقي چه ميخواهد بگويد . گفت : وجهش اين است كه دارم به شما ميگويم فقط پيش شما بماند . وقتي كه حضرت زهرا سلام الله عليها آمد براي دفاع از علي ابن ابيطالب عليه السلام بدنش خون آلود بود وقتي كه آمد ، كه داخل مسجد وارد نشد وقتي كه برگشت ديگر توان از او رفت ديگر به گونه اي شد كه ميخواست ادامه راه را بدهد نتوانست ، آنجا نشست و فكر ميكنم كه آن مكان به خون فاطمه سلام الله عليها رسيده است . آنجا حاجتتان را بخواهيد . فرياد گريه جمعيت بلند شد بعد آقاي بهاء الديني ميگويد : اين كار را انجام بده . ايشان ميگويد من رفتم اينكار را انجام دادم حالا تو نگو آقاي بهاء الديني خودش هم نظر دارد ، نيت دارد ، يا حاجتي دارد .چون خودش مشرف نمي شود . حالا جالب اين است كه حضار دارند به آقاي صديقي توجه مي كنند ازاعيان شخصيتي مملكت ، و هم آقاياني كه شركت كننده بودند ، ايشان هم با ضرس قاطع دارد مطلب را مي گويد. گفت : من رفتم مدينه همين كار را انجام دادم ، بعد از اين رفتم مكه ديدم از بلند گو صدا ميزنند : آقاي صديقي دوباره بروند مدينه . من دوباره رفتم مدينه ، چند روزي مدينه ماندم ، وقتي برگشتم به ايران يك عمامه اي خريده بودم رفتم محضر حاج آقا ، رسيدم، تا سلام عليك كردم بدون اينكه حرفي بزنم ، حاج آقا بهاء الديني فرمودند: ميداني ثمره ذكر امسال چه بود ؟ گفتم : نه گفت : نميداني ثمره ذكر امسال چه بود ، نگرفتي؟ گفتم : نه فرمود :امسال ثمره ذكر شما يكي اين بود كه شما دو بار آمديد مدينه، گفتم شما مطلعيد من دو بار امسال آمدم مدينه . گفت : بله آنجائي كه نشسته بوديد ذكر مي گفتيد در آنجا با تو بودم. اين نوارش دربيت آقا هست،دم در كه مي فروشند ، نوار سه سال قبل فاطميه بعد برگشت و گفت : ثمره دوم اينجا بود : كه تا گفت مجلس به هم پاشيد اينقدرمردم به خودشان زدند وگريه كردند كه آقا تشريف بردند ؛ ديدند كه ديگر نمي شود جمعيت را اداره كرد . فرمودند : ثمره دوم اين بود كه آن نيتي كه من ميخواستم ، به آن نيت رسيدم ، و آن اين بود كه امسال مقام معظم رهبري به ديدارامام زمان نائل آمد . ![]() یک شنبه 16 تير 1392برچسب:امام خامنه ای, :: 13:10 :: نويسنده : امیرحسین
روزنامه کیهان وصیتنامه رهبر معظم انقلاب در سال 1342 را به نقل از دفتر نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای منتشر کرده است. یک شنبه 16 تير 1392برچسب:امام خامنه ای, :: 12:47 :: نويسنده : امیرحسین
هرکس شهید حق شد، همراه با حسین است آری مسیر عشق از، عبـــاس تـــا حسین است در کربـــــلای این عصــــر، سوگنــــد بر ابوالفضل «لبیک یا خامنـــــــه ای لبیک یا حسین است» ***************** خواندیم وصیت شهیدان این بود در توصیه پیــــــر جماران این بود یعنی که فدایـــی ولایت باشیم آری سبب عــــــزت ایران این بود
یک شنبه 16 تير 1392برچسب:امام خامنه ای, :: 12:43 :: نويسنده : امیرحسین
هم منتظر و طالب مهــدی هستی هم یاور و هم نائب مهدی هستی عمری اگــــر از تــو دم زدیم آقاجان چون راه رسیدن به مهدی هستی ******* عاقبت بــــا لطــف حق دوران مهدی می رسد بلبل خوش نغمه از بستـــان مهدی می رسد می دهد این دل گواهی پیـــر ما سیـــدعلــی پرچم از دست تو بر دستـــان مهدی می رسد
یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, :: 12:35 :: نويسنده : امیرحسین
نام من سرباز کوی عترت است یک شنبه 16 تير 1392برچسب:امام خامنه ای, :: 12:33 :: نويسنده : امیرحسین
دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی بگرفته آب و رنگ زفیض حضور تو با اهل درد شرح غم خود نمی کنم آن را که لب به جام هوس گشت آشنا یک شنبه 16 تير 1392برچسب:امام خامنه ای, :: 12:12 :: نويسنده : امیرحسین
عكسنوشتی از سردار كوروش آسیابانی، جانشین فرمانده قرارگاه منطقهای غرب سپاه به مناسبت ۸ تیرماه، روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میكروبی این عكس مربوط میشود به حضور حضرت آیتالله خامنهای در منطقهی عمومی حلبچه همزمان با عملیات والفجر ۱۰ كه در روزهای پایانی اسفندماه سال ۱۳۶۶ صورت گرفت. منطقهی تصویر، ارتفاعات شندروین عراق است كه حدود ۳۶ ساعت پیش به تصرف نیروهای سپاه درآمده بود. آیتالله خامنهای با توجه به مسئولیتشان در جنگ و در ادارهی كشور، برای دریافت آخرین اطلاعات و مشاهدات عینی، شخصاً در منطقه حضور پیدا كرده بودند.
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |