امام خامنه ای مد ظله العالی |
|||
به نقل از صدي البلد مصر ، در مراسمي كه بدين منظور در مسجد خرقه شريف نبوي برگزار شد بكز بوزداغ معاون نخست وزير تركيه نيز حضور داشت. همه ساله صدها هزار نفر از مردم تركيه در ماه مبارك رمضان براي زيارت خرقه شريف به استانبول سفر مي كنند.
در همين حال "رحمي ياران" مفتي اعظم استانبول در اين باره اظهار داشت:شهر استانبول داراي دو خرقه نبوي است كه يكي از آن در مسجد "العباءه الشريف" وديگري در "كاخ طوب قابي" قرار دارد.
خرقه نبوي كه گفته مي شود حضرت محمد (ص) آن را به يكي از اصحاب خود به نام "اويس قرني" اهدا كرده بود، در دوران حكومت عثماني توسط سلطان سليم اول از حجاز به استانبولانتقال داده شده است.
ر فضايي به مساحت 970 مترمربع ساختمان جديد مسجد "الايراسياد" را به نمايش گذاشته شده كه بدنه خارجي اين مسجد كاملا با معماري مدرن و كلاسيك طراحي شده است. نام خداوند و ائمه اطهار نيز در قالب هاي برجسته نماي خارجي ساختمان اين مسجد به كار گرفته شده است و از اين رو مي توان ساختمان مسجد را نسبت به ساير ساختمان هاي اطراف خود متمايز كرده و آن را تشخيص داد. محوطه اطراف اين ساختمان كاملا به صورت قالب مدور و چرخش طراحي شده و ساختمان اين مسجد نيز در قالب مكعبي در مركز اين دايره قرار گرفته است. گروه معماري شهر اندونزي كه با نام PT شناخته شده است متون اسلامي را با استفاده از نرم افزارهاي گرافيكي بر بدنه ساختمان مسجد "الايرسياد" اندونزي به اجرا در آورده و در نهايت بر روي سنگهاي طبيعي تراش داده است. برگرفته ازسایت خبرنگاران جوان شالیزار جایی است که کشاورزان از آن برای کاشت برنج استفاده می کنند و اگر به استان هایی مانند مازندران یا گیلان سفر کرده باشید، زیبایی های آن را از نزدیک لمس کرده اید. شالیزارها با همه زیبایی هایی که دارند چند سالی است درژاپن به بومی برای نقاشان تبدیل شده اند. این نوع نقاشی از سال 1993 در یکی از روستاهای اطراف توکیو آغاز شد و ابتدا تنها طرحی برای زیباسازی منطقه برای یک دوره خاص بود اما کشاورزان از آن استقبال کردند و به همین جهت مراسم نقاشی در شالیزار هر ساله برکزار می شود. برگرفته ازسایت باشگاه خبرنگاران جوان هوایی که ما تنفس می کنیم از طریق دهان یا بینی خارج می شود اما فشاری که بینی وارد می کند بسیار کمتر از آن است که قادر به باد کردن یک بادکنک باشد اما از آنجایی که هیچ چیز غیر ممکن نیست همین عضو کوچک هم می تواند خلاف نظر همه شگفت انگیز شود. همانطور که می دانید کیسه های اب جوش از جنس های ضخیمی ساخته شده اند و باد کردن ان ها با دهان هم کار ساده ای نیست اما "تکشلاشویلی" کسی است که رکورد باد کردن کیسه آب جوش با بینی را در اختیار دارد. برگرفته ازسایت باشگاه خبرنگاران جوان یک شنبه 23 تير 1392برچسب:سنگ بسیارعجیب, :: 12:31 :: نويسنده : امیرحسین
سنگ ها یکی از کم ارزش ترین اشیایی هستند که در طبیعت می توان پیدا کرد و ما به راحتی از کنار آن ها عبور می کنیم و گاهی لگدی هم به آن ها می زنیم اما برخی از همین سنگ های بی ارزش گاهی از عجایب روی زمین به شمار می روند. این سنگ در واقع یک موجود دریایی است که تنها از آب دریا تغذیه می کند و گوشتی قرمز رنگ دارد. قسمت سنگی بدنش نیز برای محافظت از این گوشت است. در شیلی گوشتی که در میان این سنگ وجود دارد را به عنوان یک غذای گران و البته خوشمزه سرو می کنند. برگرفته ازسایت باشگاه خبرنگاران جوان قدرت و نعمت بینایی چیزی نیست که بخواهیم آن را به راحتی از دست بدهیم به همین علت باید همیشه مراقب آن باشیم و با مشاهده هر مشکلی سریعا آن را برطرف کنیم.
نمره هر عینکی با توجه به ضعیف بودن چشمان انتخاب می شود و ممکن است طی سال های مختلف نمره و شماره عینک عوض شود. در این زمان شما مجبور هستید تا عینک خود را تغییر دهید و این نیاز به صرف زمان و هزینه دارد. عینک هایی که "هارتشورن" طراحی کرده است "دید بچه ها" نامگذاری شده است. این عینک به صورت هوشمند کار می کند و میتواند شماره چشم را بدست آورده و قطر و حالت شیشه را با شماره چشم هماهنگ کند. این عینک همیشه درحال به روز شدن است و شیشه های آن دقیقا متناسب با شماره چشم تنظیم میشوند.
شوش شوش کهن ترین شهر جهان حدود 5 هزار سـال پیش از میلاد به عنوان کانون مذهبی ساکنان دشت اطراف بنیاد نهاده شد. این شهر بـاستانی به این علت که از آغاز حیات آن تـاکنون زندگی شهری در آن جریان دارد به عنوان کهن ترین شهر جهان شناخته شده است. شوش پـایتخت عیـلام از موقعیت ممتازی برخوردار بود. کـاخ «آپـادانا» یکی از بـاشکوه تـرین کاخ های آن از شهرت عالمگیر برخوردار است و یکی از کم نظیرترین آثار باستانی جهان به شمار می رود. کـاخ آپادانا به دستور داریوش پادشاه هخامنشی درحدود سالهای 521 - 515 پیش از میلاد در شوش روی آثار و بقایای عیلامی بنا نهاده شد. دمشق شهری بزرگ، قدیمی و پایتخت سوریه امروزی است. این شهر نزدیک به 2.6 میلیون نفر جمعیت دارد و به عنوان یکی از قدیمی ترین شهرهای دنیا شناخته می شود. شواهد به دست آمده حاکی از آن است که این شهر از 1700 سال پیش از میلاد مسیح میزبان انسان ها بوده است. این شهر یکی از فرهنگی ترین شهرهای دنیا نیز هست و آثار باستانی و فرهنگی بسیاری در آن دیده می شود. در هر کتاب تاریخی که بخوانید نامی از آتن، پایتخت این روزهای یونان به گوش می خورد. این شهر از گذشته های دور میزبان انسان ها بوده و حوادث بسیاری را به چشم دیده است. مورخان با توجه به آثار و بقایای که در این شهر یافت شده است قدمت آن را بیش از 3400 سال تخمین زده اند. آتن این روزها به عنوان بزرگترین شهر یونان شناخته می شود و البته پایگاهی برای هنر و فرهنگ اروپایی است زیرا اثار قرون مختلف اروپا در این شهر به راحتی پیدا می شود. هندوستان کشوری است که یکی از قدیمی ترین تمدن های دنیا را در دل خود نگه داری می کند. شهر "بنارس" که در این کشور به عنوان شهر مقدس شناخته می شود قدمتی نزدیک به 3200 سال دارد. این شهر به عنوان قدیمی ترین و البته متفاوت ترین شهر هند به شمار می آید زیرا مردم هند اعتقاد دارند اگر در این شهر بمیرند دیگر روز جزایی نبوده و یک سره وارد بهشت خواهند شد. پایتخت و بزرگترین شهر کشور پرتغال به عنوان قدیمی ترین شهر غرب اروپا نیز شناخته می شود. این شهر ازنظر باستانی دارای اثاری بسیار قدیمی است و کارشناسان قدمت آن را نزدیک به 3200 سال تخمین زده اند. این شهر در سال 1755 بر اثر زلزله ای شدید دچار مشکلات بزرگی شد و بسیاری از آثار آن از بین رفت اما بار دیگر به محلی برای زندگی افراد تبدیل شد.
نوشیدنی های خوب برای سحری آتش عشقِ حسينى قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله :
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ عليه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منينَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
ترجمه :
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
براى شهادت حسين عليه السلام ، حرارت و گرمايى در دلهاى مؤ منان است كه هرگز سرد و خاموش نمى شود.
جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 556
عاشورا، روز غم
قال الرّضا عليه السّلام :
مَنْ كانَ يَوْمُ عاشورا يَوْمَ مُصيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكائِهِ جَعَلَ اللّهُ عَزّوَجَلّ يَوْمَ القيامَةِ يَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ.
ترجمه :
امام رضا عليه السّلام فرمود:
هر كس كه عاشورا، روز مصيبت و اندوه و گريه اش باشد، خداوند روز قيامت را براى او روز
شادى و سرور قرار مى دهد.
لبحارالانوار، ج 44، ص 284
محرّم ، ماه سوگوارى
قال الرّضا عليه السّلام :
انَ اَبى اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا يُرى ضاحِكاً وَ كانَتِ الْكِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتّى يَمْضِىَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَيّامٍ، فَاِذا كانَ الْيَوْمُ
العْاشِرُ كانَ ذلِكَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكائِهِ ... .
ترجمه :
امام رضا عليه السّلام فرمود:
هرگاه ماه محرّم فرا مى رسيد، پدرم (موسى بن جعفرعليه السّلام ) ديگر خندان ديده نمى شد و غم و افسردگى بر
او غلبه مى يافت تا آن كه ده روز از محرّم مى گذشت ، روز دهم محرّم كه مى شد، آن روز، روز مصيبت و
اندوه و گريه پدرم بود.
امالى صدوق ، ص 111
ديده هاى خندان
قالَ رسولُ اللّه صلّى اللّه عليه و آله :
يا فاطِمَةُ! كُلُّ عَيْنٍ باكِيَهٌ يَوْمَ الْقيامَةِ اِلاّ عَيْنٌ بَكَتْ عَلى مُصابِ الْحُسَينِ فَاِنِّها ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعيمِ الْجَنّةِ.
ترجمه :
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
فاطمه جان !روز قيامت هر چشمى گريان است ؛ مگر چشمى كه در مصيبت و عزاى حسين گريسته باشد، كه
آن چشم در قيامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى شود.
بحارالانوار، ج 44، ص 293
سالگرد سوگ حسين عليه السّلام
عَنِ الصّادق عليه السّلام :
نيحَ عَلَى الْحُسَينِ بْنِ عَلي سَنَةً فى كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ وَ ثلاثَ سِنينَ مِنَ الْيَوْمِ الَّذى اُصيبَ فيهِ.
ترجمه :
حضرت صادق عليه السّلام فرمود:
يك سال تمام ، هر شب و روز بر حسين بن على عليه السّلام نوحه خوانى شد و سه سال ، در روز شهادتش
سوگوارى برپا گشت .
بحارالانوار، ج 79، ص 102
بودجه عزادارى
قالَ الصّادق عليه السّلام :
قالَ لى اَبى : يا جَعْفَرُ! اَوْقِفْ لى مِنْ مالى كَذا وكذا النّوادِبَ تَنْدُبُنى عَشْرَ سِنينَ بِمنى اَيّامَ مِنى .
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:
پدرم امام باقر عليه السّلام به من فرمود:
اى جعفر! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه خوانان كن كه به مدّت ده سال در (منا) در ايام حجّ، بر من نوحه
خوانى و سوگوارى كنند.
بحارالانوار، ج 46، ص 220
نوحه خوانى سنّتى
عَن اَبى هارونَ المكفوفِ قال :
ترجمه :
دَخَلْتُ عَلى ابى عَبْدِاللّه عليه السّلام فَقالَ لى : اَنْشِدْنى ، فَاءَنْشَدْتُهُ فَقالَ: لا، كَما تُنْشِدوُنَ وَ كَما تَرْثيهِ عِنْدَ قَبْرِه ...
ابو هارون مكفوف مى گويد:
خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيدم . امام به من فرمود: (برايم شعر بخوان ). پس برايش اشعارى خواندم .
فرمود: اينطور نه ، همان طور كه (براى خودتان ) شعرخوانى مى كنيد و همانگونه كه نزد قبر حضرت
سيدالشهدا مرثيه مى خوانى .
بحارالانوار، ج 44، ص 287
پاداش شعر گفتن براى حسين عليه السّلام
قال الصّادق عليه السّلام :
ما مِنْ اَحَدٍ قالَ فى الحُسَينِ شِعْراً فَبَكى وَ اَبكْى بِهِ اِلاّ اَوْجَبَ اللّهُ لَهُ الْجَنّةً وَ غَفَرَ لَهُ.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام به جعفربن عفان فرمود:
هيچ كس نيست كه درباره حسين عليه السّلام شعرى بسرايد و بگريد و با آن بگرياند مگر آن كه خداوند، بهشت
را بر او واجب مى كند و او را مى آمرزد.
رجال شيخ طوسى ، ص 289
سرودن براى اهل بيت عليهم السّلام
قال الصّادق عليه السّلام :
مَنْ قالَ فينا بَيْتَ شِعْرٍ بَنَى اللّهُ لَهُ بَيْتاً فىِ الْجَنَّةِ.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
هركس در راه ما و براى ما يك بيت شعر بسرايد، خداوند براى او خانه اى در بهشت ، بنا مى كند.
وسائل الشيعه ، ج 10، ص 467
اصحاب مدح و مرثيه
قال الصّادق عليه السّلام :
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى جَعَلَ فىِ النّاسِ مَنْ يَفِدُ اِلَيْنا وَ يَمْدَحُنا وَ يَرْثى لَنا.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
خدا را سپاس كه در ميان مردم ، كسانى را قرار داد كه به سوى ما مى آيند و بر ما وارد مى شوند و ما را مدح
و مرثيه مى گويند.
وسائل الشيعه ، ج 10، ص 469
شعر خوانى در ايّام عزا
قالَ الرّضا عليه السّلام :
يا دِعْبِلُ! اُحِبُّ اَنْ تُنْشِدَنى شِعْراً فَاِنَّ هذِهِ الا يّامَ اَيّامُ حُزْنٍ كانتْ عَلَينا اَهْلِ الْبَيْتِعليهم السّلام .
ترجمه :
امام رضا عليه السّلام به دعبل (شاعر اهل بيت ) فرمود.
اى دعبل ! دوست دارم كه برايم شعرى بسرايى و بخوانى ، چرا كه اين روزها (ايام عاشورا) روز اندوه و غمى
است كه بر ما خاندان رفته است .
جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 567
مرثيه ، نصرت اهل بيت عليهم السّلام
عَن الرّضا عليه السّلام :
يا دِعبِلُ! اِرْثِ الحُسَيْنَعليه السّلام فَاَنْتَ ناصِرُنا وَ مادِحُنا ما دُمْتَ حَيّاً فَلا تُقصِرْ عَنْ نَصْرِنا مَا اسْتَطَعْتَ.
ترجمه :
امام رضا عليه السّلام فرمود:
اى دعبل ! براى حسين بن على عليه السّلام مرثيه بگو، تو تا زنده اى ، ياور و ستايشگر مايى ، پى تا مى توانى
، از يارى ما كوتاهى مكن .
جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 567
قال علىُّ عليه السّلام :
اِنَّ اللّهَ ... اِخْتارَ لَنا شيعَةً يَنْصُرُونَنا وَ يَفْرَحُونَ بِفَرَحِنا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا.
ترجمه :
على عليه السّلام فرمود:
خداوند براى ما، شيعيان و پيروانى برگزيده است كه ما را يارى مى كنند، با خوشحالى ما خوشحال مى شوند و
در اندوه و غم ما، محزون مى گردند.
غررالحكم ، ج 1، ص 235
كُشته اشك
قال الحسينُ عليه السّلام :
اَنا قَتيلُ الْعَبْرَةِ
لا يَذْكُرُنى مؤ مِنٌ اِلاّ بَكى .
ترجمه :
حسين بن على عليه السّلام فرمود:
من كُشته اشكم . هيچ مؤ منى مرا ياد نمى كند مگر آنكه (بخاطر مصيبتهايم ) گريه مى كند.
بحارالانوار، ج 44، ص 279
يك قطره اشك
قالَ الحسينُ عليه السّلام :
مَنْ دَمِعَتْ عَيناهُ فينا قَطْرَةً بَوَّاءهُ اللّهُ عَزَّوَجَلّ الجَنَّةَ.
ترجمه :
حسين بن على عليه السّلام فرمود:
چشمان هر كس كه در مصيبتهاى ما قطره اى اشك بريزد، خداوند او را در بهشت جاى مى دهد.
احقاق الحق ، ج 5، ص 523
بهشت ، پاداش عزادارى
قال على بن الحسين السجّاد عليه السّلام :
اَيُّما مُؤ مِنٍ دَمِعَتْ عَيْناهُ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ مَعَه حَتّى يَسيلَ عَلى خَدَّيْهِ بَوَّاءَهُ اللّهُ فىِ الْجَنَّةِ غُرَفاً.
ترجمه :
امام سجّاد عليه السّلام فرمود:
هر مؤ منى كه چشمانش براى كشته شدن حسين بن على عليه السّلام و همراهانش اشكبار شود و اشك بر
صورتش جارى گردد، خداوند او را در غرفه هاى بهشتى جاى مى دهد.
ينابيع الموده ، ص 429
به ياد فرزندان فاطمه عليها السّلام
قالَ السجّادُ عليه السّلام :
اِنّى لَمْ اَذْكُرْ مَصْرَعَ بَنى فاطِمَةَ اِلاّ خَنَقَتْنى لِذلِكَ عَبْرَةٌ.
ترجمه :
امام سجاد عليه السّلام فرمود:
من هرگز شهادتِ فرزندان فاطمه عليها السّلام را به ياد نياوردم ، مگر آنكه بخاطر آن ، چشمانم اشكبار گشت .
بحارالانوار، ج 46، ص 109
سوگوارى در خانه ها
قال الباقرُ عليه السّلام :
ْكيهِ وَ يَاءْمُرُ مَنْ فى دارِهِ بِالْبُكاءِ عَلَيْهِ وَ يُقيمُ فى دارِهِ مُصيبَتَهُ بِاِظْهارِ الْجَزَعِ عَلَيْهِ وَ يَتَلاقُونَ بِالبُكاءِ بَعضُهُمْ
بَعْضاً فِى البُيُوتِ وَ لِيُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصابِ الْحُسَيْنِ عليه السّلام .
ترجمه :
امام باقر عليه السّلام نسبت به كسانى كه در روز عاشورا نمى توانند به زيارت آن حضرت بروند، اينگونه
دستور عزادارى دادند و فرمودند:
عليه السّلام ندبه و عزادارى و گريه كند و به اهل خانه خود دستور دهد كه بر او بگريند و در خانه اش با اظهار
گريه و ناله بر حسين عليه السّلام ، مراسم عزادارى برپا كند و يكديگر را با گريه و تعزيت و تسليت گويى در
سوگ حسين عليه السّلام در خانه هايشان ملاقات كنند.
كامل الزيارات ، ص 175
اشك على عليه السّلام در سوگ شهداى كربلا
قالَ الباقر عليه السّلام :
بَلا فى اِثْنَيْنِ مِنْ اَصْحابِهِ قالَ: فَلمّا مَرَّبِها تَرَقْرَقَتْ عَيْناهُ لِلْبُكاءِ ثُمَّ قالَ: هذا مَناخُ رِكابِهِمْ وَ هذا مُلْقى رِحالِهِمْ وَهيهُنا
تُهْراقُ دِماؤُهُمْ، طوبى لَكِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَيْكِ تُهْراقُ دِماءُ الا حِبَّةِ.
ترجمه :
امام باقر عليه السّلام فرمود:
اميرالمؤ منين عليه السّلام با دو تن از يارانش از (كربلا) گذر كردند، حضرت ، هنگام عبور از آنجا، چشمهايش
اشك آلود شد، سپس فرمود:
اينجا مركبهايشان بر زمين مى خوابد، اينجا محلّ بارافكندنشان است و اينجا خونهايشان ريخته مى شود، خوشا به
حال تو اى خاكى كه خون دوستان برروى تو ريخته مى شود!
بحارالانوار، ج 44، ص 258
اشك ، حجاب دوزخ
قال الباقر عليه السّلام :
ما مِنْ رَجُلٍ ذكَرَنا اَوْ ذُكِرْنا عِنْدَهُ يَخْرُجُ مِنْ عَيْنَيْهِ ماءٌ ولَوْ مِثْلَ جَناحِ الْبَعوضَةِ اِلاّ بَنَى اللّهُ لَهُ بَيْتاً فى الْجَنَّةِ وَ جَعَلَ
ذلِكَ الدَّمْعَ حِجاباً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النّارِ.
ترجمه :
امام باقر عليه السّلام پس از شنيدن سروده هاى (كميت ) درباره اهل بيت ، گريست و سپس فرمود:
هيچ كس نيست كه ما را ياد كند، يا نزد او از ما ياد شود و از چشمانش هر چند به اندازه بال پشه اى اشك آيد،
مگر آنكه خداوند برايش در بهشت ، خانه اى بنا كند و آن اشك را حجاب ميان او و آتش دوزخ قرار دهد.
الغدير، ج 2، ص 202
بيست سال گريه
قالَ الصّادقُ عليه السّلام :
بَكى عَلىُّ بْنُ الحُسَينِ عليه السّلام عِشْرينَ سَنَةً وَ ما وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعامٌ اِلاّبَكى .
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
امام زين العابدين عليه السّلام بيست ساله (به ياد عاشورا) گريست و هرگز طعامى پيش روى او نمى گذاشتند
مگر اينكه گريه مى كرد.
بحارالانوار، ج 46، ص 108
ادب سوگوارى
قالَ الصّادقُ عليه السّلام :
لَمّا ماتَ اِبراهيمُ بْنُ رَسُولِاللّهِ صلّى اللّه عليه و آله حَمَلَتْ عَيْنُ رَسُولِاللّهِ بِالدُّمُوعِ ثُمَّقالَ النّبىُّصلّى اللّه عليه و آله :
تَدْمَعُ الْعَيْنُ وَ يَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لا نَقُولُ ما يُسْخِطُ الرَّبَّ وَ اِنّا بِكَ يا اِبراهيمُ لَمَحْزُونُونَ.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
چون ابراهيم - پسر رسول خدا - از دنيا رفت ، چشم پيامبر پر از اشك شد. سپس پيامبر فرمود:
چشم ، اشكبار مى شود و دل غمگين مى گردد، ولى چيزى نمى گوييم كه خدا را به خشم آورد، و ما در سوگ
تو - اى ابراهيم - اندوهناكيم .
بحارالانوار، ج 22، ص 157
چشمهاى اشكبار
قالَ الصّادقُ عليه السّلام :
مَنْ ذُكِرْنا عِنْدَهُ فَفاضَتْ عَيْناهُ حَرَّمَ اللّهُ وَجْهَهُ عَلَى النّارِ.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
نزد هر كس كه از ما (و مظلوميت ما) ياد شود و چشمانش پر از اشك گردد، خداوند چهره اش را بر آتش دوزخ
حرام مى كند.
بحارالانوار، ج 44، ص 285
احياء خط اهل بيت عليهم السّلام
قال الصّادق عليه السّلام :
تَزاوَرُوا وَ تَلاقُوا وَ تَذاكَرُوا و اَحْيُوا اَمْرَنا.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
به زيارت و ديدار يكديگر برويد، با هم به سخن و مذاكره بنشينيد و امر ما را (:كنايه از حكومت و رهبرى )
زنده كنيد.
بحارالانوار، ج 71، ص 352
مجالس حسينى
قال الصّادق عليه السّلام لِلفُضَيل :
تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ؟ فَقالَ: نَعَمْ، قالَ: اِنَّ تِلْكَ الْمَجالِسَ اُحِبُّها فاءَحْيُوا اَمْرَنا، فَرَحِمَ اللّهُ مَنْ اَحْيى اَمْرَنا.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام از (فُضيل ) پرسيد:
آيا (دور هم ) مى نشينيد و حديث و سخن مى گوييد؟
گفت : آرى
فرمود: اينگونه مجالس را دوست دارم ، پس امرِ (امامت ) ما را زنده بداريد. خداى رحمت كند كسى را كه امر و
راه ما را احيا كند.
وسائل الشيعه ، ج 10، ص 392
اشكهاى ارزشمند
قال الصّادق عليه السّلام :
... رَحِمَ اللّهُ دَمْعَتَكَ، اَما اِنَّكَ مِنَ الَّذينَ يُعَدُّوَنَ مِنْ اَهْلِ الْجَزَعِ لَنا وَالَّذينَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا و يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا، اَما اِنّكَ
سَتَرى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبائى لَكَ... .
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام ، به (مسمع ) كه از سوگواران و گريه كنندگان بر عزاى حسينى بود، فرمود:
خداى ، اشك تو را مورد رحمت قرار دهد. آگاه باش ، تو از آنانى كه از دلسوختگان ما به شمار مى آيند، و از
آنانى كه با شادى ما شاد مى شوند و با اندوه ما غمگين مى گردند.
آگاه باش ! تو هنگام مرگ ، شاهد حضور پدرانم بر بالين خويش خواهى بود.
وسائل الشيعه ، ج 10، ص 397
دلهاى سوخته
قال الصّادق عليه السّلام :
اَللّهم ... وَ ارْحَمْ تِلْكَ الاَعْيُنَ الَّتى جَرَتْ دُمُوعُها رَحْمَةً لَنا وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْقُلُوبَ الَّتى جَزَعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنا وَ ارْحَمِ
الّصَرْخَةَ الّتى كانَتْ لَنا.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام بر سجّاده خود نشسته و بر زائران و سوگواران اهل بيت ، چنين دعا مى كرد و مى
فرمود:
خدايا ... آن ديدگان را كه اشكهايش در راه ترحّم و عاطفه بر ما جارى شده و دلهايى را كه بخاطر ما نالان گشته
و سوخته و آن فريادها و ناله هايى را كه در راه ما بوده است ، مورد رحمت قرار بده .
بحارالانوار، ج 98، ص 8
گريه برمظلوميّت شيعه
قالَ الصّادقُ عليه السّلام :
مَنْ دَمِعَتْ عَيْنُهُ فينَا دَمْعَةً لِدَمٍ سُفِكَ لَنا اَوْ حَقٍّ لَنا نُقِصْناهُ اَوْ عِرْضٍ اُنْتُهِكَ لَنا اَوْلاَِحَدٍ مِنْ شيعَتِنا بَوَّاءهُ اللّهُ تَعالى بِها
فِى الْجَنَّةِ حُقُباً.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
هر كس كه چشمش در راه ما گريان شود، بخاطر خونى كه از ما ريخته شده است ، يا حقى كه از ما گرفته اند،
يا آبرويى كه از ما يا يكى از شيعيان ما برده و هتك حرمت كرده اند، خداى متعال به همين سبب ، او را در
بهشت جاودان ، براى ابد جاى مى دهد.
امالى شيخ مفيد، ص 175
ثواب بى حساب
قالَ الصّادقُ عليه السّلام :
لِكُلّ شَيْئٍ ثَوابٌ اِلا الدَمْعَةٌ فينا.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
هر چيزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشكى كه براى ما ريخته شود (كه چيزى با آن برابرى نمى كند و مزد بى
اندازه دارد).
جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 548
كوثر و اشك
قالَ الصّادقُ عليه السّلام :
ما مِنْ عَيْنٍ بَكَتْ لَنا اِلاّ نُعِّمَتْ بَالنَّظَرِ اِلَى الْكَوْثَرِ وَ سُقِيَتْ مِنْهُ.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
هيچ چشمى نيست كه براى ما بگريد، مگر اينكه برخوردار از نعمتِ نگاه به (كوثر) مى شود و از آن سيرابش
مى كنند.
جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 554
گريه آسمان
عَنِ الصّادقُ عليه السّلام :
يا زُرارَةُ! اِنَّ السَّماءَ بَكَتْ عَلَى الْحُسَيْنِ اَرْبَعينَ صَباحاً.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
اى زراره ! آسمان چهل روز، در سوگ حسين بن على عليه السّلام گريه كرد.
جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 552
گريه و اندوه مطلوب
قالَ الصّادقُ عليه السّلام :
ترجمه :
كُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُكاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعُ وَ الْبُكاءُ عَلَى الحُسَينِ عليه السّلام
امام صادق عليه السّلام فرمود:
هر ناليدن و گريه اى مكروه است ، مگر ناله و گريه بر حسين عليه السّلام .
بحارالانوار، ج 45، ص 313
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و گريه بر شهيد
قالَ الصّادقُ عليه السّلام :
اِنَّ النَّبىَّ لَمّا جائَتْهُ وَفاةُ جَعْفَرِ بنِ اَبى طالبٍ وَ زَيْدِ بنِ حارِثَةَ كانَ اَذا دَخَلَ بَيْتَهُ كَثُرَ بُكائُهُ عَلَيْهِما جِدّاً وَ يَقولُ: كانا
يُحَدِّثانى وَ يُؤ انِسانى فَذَهَبا جَميعاً.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
وقتى خبر شهادت جعفر بن ابى طالب و زيد بن حارثه به پيامبر خدا رسيد، از آن پس هرگاه وارد خانه مى شد،
بر آن دو شهيد بشدّت مى گريست و مى فرمود:
آن دو شهيد، با من هم سخن و همدم و انيس بودند، و هر دو رفتند! ...
من لايحضره الفقيه ، ج 1، ص 177
نَفَسهاى تسبيح
قالَ الصّادقُ عليه السّلام :
نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنا تَسْبيحٌ
وَ هَمُّهُ لَنا عِبادَةٌ وَ كِتْمانُ سِرّنا جِهادٌ فى سَبيلِ اللّهِ. ثَمَّ قالَ اَبُو عَبدِاللّهِ عليه السّلام :
يَجِبُ اَنْ يُكْتَبَ هذا الْحَديثُ بِالذَّهَبِ.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
نَفَس كسى كه بخاطر مظلوميّت ما اندوهگين شود، تسبيح است و اندوهش براى ما، عبادت است و پوشاندن راز
ما جهاد در راه خداست .
سپس امام صادق عليه السّلام افزود:
اين حديث را بايد با طلا نوشت !
امالى شيخ مفيد، ص 338
فرشتگان سوگوار
قالَ الصّادقُ عليه السّلام :
اَرْبَعَةُ الا فِ مَلَكٍ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عليه السّلام شُعْثٌ غُبْرٌيَبْكُونَهُ اِلى يَوْمِ القِيامَةِ.
ترجمه :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
چهار هزار فرشته نزد قبر سيدالشهدا عليه السّلام ژوليده و غبارآلود، تا روز قيامت بر آن حضرت مى گريند.
كامل الزيارات ، ص 119
گريه بر حسين عليه السّلام
قالَ الرّضا عليه السّلام :
يَا ابنَ شَبيبٍ! اِنْ كُنْتَ باكِياً لِشَئٍ فَاْبكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلىّ بْنِ اَبى طالبٍ عليه السّلام فَاِنَّهُ ذُبِحَ كَما يُذْبَحُ الْكَبْشُ.
ترجمه :
امام رضا عليه السّلام به (ريّان بن شبيب ) فرمود:
اى پسر شبيب ! اگر بر چيزى گريه مى كنى ، بر حسين بن على بن ابى طالب عليه السّلام گريه كن ، چرا كه او
را مانند گوسفند سر بريدند.
بحارالانوار، ج 44، ص 286
مجالسى به ياد اَئمّه عليهم السّلام
قالَ الرّضا عليه السّلام :
مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيى فيهِ اَمْرُنا
لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.
ترجمه :
امام رضا عليه السّلام فرمود:
هر كس در مجلسى بنشيند كه در آن ، امر (و خطّ و مرام ما) احيا مى شود، دلش در روزى كه دلها مى ميرند،
نمى ميرد.
بحارالانوار، ج 44، ص 278
آثار گريستن بر حسين عليه السّلام
قالَ الرّضا عليه السّلام :
فَعَلى مِثْلِ الْحُسَينِ فَلْيَبْكِ الْباكُونَ
فَاِنَّ البُكاءَ عَلَيهِ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظامَ.
ترجمه :
امام رضا عليه السّلام فرمود:
گريه كنندگان بايد بر كسى همچون حسين عليه السّلام گريه كنند، چرا كه گريستن براى او، گناهان بزرگ را
فرو مى ريزد.
بحارالانوار، ج 44، ص 284
اشگ و آمرزش گناه
قالَ الرّضا عليه السّلام :
يَا بْنَ شَبيبٍ! اِنْ بَكَيْتَ عَلَى الحُسَينِ عليه السّلام حَتّى تَصيرَ دُمُوعُكَ عَلى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتَهُ صَغيرا
كانَ اَوْ كَبيراً قَليلا كانَ اَوْ كثيراً.
ترجمه :
امام رضا عليه السّلام فرمود:
اى پسر شبيب ! اگر بر حسين عليه السّلام آن قدر گريه كنى كه اشگهايت بر چهره ات جارى شود، خداوند همه
گناهانت را كه مرتكب شده اى مى آمرزد؛ كوچك باشد يا بزرگ ، كم باشد يا زياد.
امالى صدوق ، ص 112
همدلى با عترت
قالَ الرّضا عليه السّلام :
اِنْ سَرَّكَ اَنْ تَكُونَ مَعَنا فىِ الدَّرَجاتِ الْعُلى مِنَ الجِنانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنا.
ترجمه :
امام رضا عليه السّلام به ريّان بن شبيب فرمود:
اگر تو را خوشحال مى كند كه در درجات والاى بهشت با ما باشى ، پس در اندوه ما غمگين باش و در شادى ما
خوشحال باش . persian : مرگ بر اسرائيل تناقضات قرآن !!!
((اسحاق بن حنين كندى )) از فلاسفه بزرگ عرب است . وى نصرانى بود، و مانند پدرش
حنين بن اسحاق از فيلسوفان مشهورى است كه به واسطه آشنايى با زبان يونانى و
سريانى ، فلسفه يونان را به عربى ترجمه كردند. فرزند وى ، يعقوب بن اسحاق نيز بزرگترين
حكيم عرب است ، و هر دو نزد خلفاى عباسى با عزت و احترام مى زيستند. ((كندى ))
فيلسوف نامى عراق در زمان خويش دست به تاءليف كتابى زد كه به نظر خود تناقضات قرآن
را در آن گرد آورده بود. اسحاق كندى چون با فلسفه و مسائل عقلى و افكار حكماى يونان
سروكار داشت ، طبق معمول با حقايق آسمانى و موضوعات دينى چندان ميانه اى نداشت و
به واسطه غرورى كه بيشتر فلاسفه در خود احساس مى كنند، بايد بدبينى و ديده حقارت
به تعاليم مذهبى مى نگريست . اسحاق كندى آن چنان سرگرم كار كتاب ((تناقضات قرآن ))
شده بود، كه به كلى از مردم كناره گرفته و پيوسته در منزل خود با اهتمام زياد به آن مى
پرداخت . روزى يكى از شاگردان او در سامره به حضور امام حسن عسكرى عليه السلام
شرفياب شد. حضرت به وى فرمود: در ميان شاگردان اسحاق كندى يك مرد رشيد و با
شهامتى پيدا نمى شود كه اين مرد را از كارى كه پيش گرفته باز دارد؟ شاگرد مزبور گفت :
ما چگونه مى توانيم در اين خصوص به وى اعتراض كنيم ، يا در مباحث علمى ديگرى كه
استادى چون او بدان پرداخته است ايراد بگيريم ؟ او استاد بزرگ و نامدارى است و ما توانايى
گفتگوى با او را نداريم . حضرت فرمود: اگر من چيزى به تو القا كنم ، مى توانى به او برسانى
و درست به وى حالى كنى ؟ گفت : آرى .
فرمود: برو نزد استادت و با وى گرم بگير و تا مى توانى در اظهار ارادت و اخلاص و خدمت
گذارى نسبت به او كوتاهى نكن ، تا جايى كه كاملا مورد نظر وى واقع شوى و او هم لطف و
عنايت خاصى نسبت به تو پيدا كند. وقتى كاملا با هم ماءنوس شديد، به وى بگو: مسئله اى
به نظرم رسيده است و مى خواهم آن را از شما بپرسم . خواهد گفت : مسئله چيست ؟
بگو: اگر يكى از پيروان قرآن كه با لحن آن آشنايى دارد از شما سؤ ال كند، آيا امكان دارد
كلامى كه شما از قرآن گرفته و نزد خود معنى كرده ايد، گوينده آن ، معنى ديگرى از آن را
اراده كرده باشد؟ او خواهد گفت : آرى اين امكان هست و چنين چيزى از نظر عقل جايز
است . چون او مردى است كه درباره آنچه مى شنود و مى انديشد، و مورد توجه قرار مى
دهد.
آنگاه به وى بگو: شايد خداوند آن قسمت از قرآن را كه شما نزد خود معنى كرده ايد، عكس
آن را اراده نموده باشد، و آنچه پنداشته ايد معنى آيه و مقصود خداوند كه گويند آن است
نباشد. و شما برخلاف واقع معنى كرده باشيد..!!
شاگرد مزبور از نزد حضرت رخصت خواست و رفت به خانه استاد خود اسحاق كندى و طبق
دستور حضرت عسكرى عليه السلام با وى مراوده زياد نمود تا ميان آنان انس كامل برقرار
گرديد. روزى از فرصت استفاده نمود و موضوع را به همان گونه كه حضرت تعليم داده بود با
وى در ميان گذارد. همين كه فيلسوف نامى پرسش شاگرد را شنيد، فكرى كرد و گفت : يك
بار ديگر سؤ ال خود را تكرار كن ! شاگرد سؤ ال خود را تكرار نمود استاد فيلسوف مدتى
درباره آن انديشيد و ديد كه از نظر لغت و عقل چنين احتمالى هست ، و ممكن است آنچه
وى از فلان آيه قرآن فهميده و پنداشته است كه با آيه ديگر منافات دارد. منظور صاحب قرآن
غير از آن باشد.
سرانجام فيلسوف نامبرده شاگرد دانشمند خود را مخاطب ساخت و اين گفتگو ميان آنها
واقع شد.
فيلسوف : بگو اين سؤ ال را چه كسى به تو آموخت ؟
شاگرد: به دلم خطور كرد.
فيلسوف : نه ! چنين نيست ، اين گونه سخن از مانند چون تويى سر نمى زند، تو هنوز به آن
مرحله نرسيده اى كه چنين مطلبى را درك كنى راست بگو آن را از كجا آورده اى و از چه
كسى شنيدى ؟
شاگرد: اين موضوع را حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام به من آموخت ، و امر كرد آن
را با شما در ميان بگذارم .
فيلسوف : اكنون حقيقت را اظهار داشتى ، آرى اين گونه مطالب فقط از اين خاندان صادر
مى گردد.
سپس فيلسوف بزرگ عراق آنچه درباره تناقضات قرآن نوشته ، و به نظر خود به كتاب
آسمانى مسلمانان ايراد گرفته بود همه را جمع كرد و در آتش افكند و طعمه حريق ساخت .
شهيد مهدي باكري سال 1333 در مياندوآب به دنيا آمد ؛ شهري سردسير در آذربايجان غربي كه
آب و هواي سردش مردمي را كه در آن زندگي مي كنند محكم و پرصلابت بار آورده است . در
همان دوران كودكي مادرش را از دست داد و دور از دامن محبت او بزرگ شد . خانواده اش همگي
مذهبي بودند و برادر بزرگش « علي » در يك گروه مخفي عليه رژيم شاه مبارزه مي كرد . مهدي
سال آخر دبيرستان بود كه نيروهاي ساواك برادرش علي را در يك درگيري به شهادت رساندند و
اين واقعه تأثير بزرگي بر روحيه او گذاشت . از آن پس مهدي همچون برادرش وارد مبارزه مستقيم
با رژيم شد و فعاليت هاي انقلابي خودش را آغاز كرد .
يك سال بعد از آن كه ديپلمش را گرفت در كنكور ورودي دانشگاه تبريز قبول شد و تحصيلاتش را در
رشته مهندسي مكانيك شروع كرد ، اما تحصيل در دانشگاه موجب دور شدن او از مبارزه انقلابي
اش نشد . در آن سالها برادرش حميد كه به خارج از كشور رفته بود براي استفاده انقلابيون اسلحه
تهيه مي كرد و مهدي در مرز تركيه اسلحه ها را از او مي گرفت و به ايران مي آورد . با آن كه اين
فعاليتها كاملاً مخفي انجام مي شد ، ساواك به مهدي مشكوك شده بود و او را زير نظر داشت .
چند بار هم او را احضار كرد ولي هر بار مهدي با زيركي و شجاعت با بازجوها برخورد كرد و
نگذاشت هيچ سرنخي از او به دست بياورند .
درس دانشگاهش كه تمام شد بايد به سربازي مي رفت . پس مهندس جوان راهي پادگان شد .
اما ورودش به پادگان مصادف بود با شروع وقايع انقلاب اسلامي و او كه دل در گرو انقلاب داشت
فرمان امام خميني (ره) را مبني بر فرار سربازان از خدمت نظام اجابت كرد و از پادگان گريخت . از
آن پس تا بيست و دوم بهمن 57 زندگي اش مخفيانه بود . در اين دوران فعاليت هاي انقلابي اش را
ادامه مي داد و تا آنجا كه مي توانست به حركت انقلابي مردم كمك مي كرد .
انقلاب كه پيروز شد مهدي باكري خود را يكسره وقف تثبيت نظامي كرد كه ثمره خون شهدا بود .
به سپاه رفت و در سازماندهي آن كمك كرد . در شهرداري مشغول به كار شد ،به جهادسازندگي
رفت و جالب است كه از هيچ كدام حقوق نمي گرفت . اما شروع جنگ مسير اصلي او را مشخص
كرد . « سپاه » مهمترين جايي بود كه مهدي مي بايست تمام نيروي خود را در آنجا صرف كند .
چهل روز از جنگ گذشته بود كه مهدي ازدواج كرد . با معرفي يكي از دوستانش با خانم صفيه
مدرس آشنا شد . يك ملاقات ساده زندگي مشترك آن دو را پي ريزي كرد و از پي آن جشني
بسيار ساده گرفتند كه در خور زندگي عارفانه شان باشد . مهريه همسرش يك جلد قرآن بود و يك
اسلحه كمري : « ميان ما آنچه پيوندمان مي دهد ايمان به خداست و مبارزه در راه او . »
مهدي ازدواج كرده بود اما بيشتر وقتش در جبهه مي گذشت . مدتي بعد همسرش را با خود به
اهواز برد و در آنجا خانه اي گرفت تا كنار هم باشند ، اما اهواز كيلومترها دورتر از خط مقدم جبهه
بود و دوري همچنان ادامه داشت .
در عمليات فتح المبين در منطقه رقابيه مهدي باكري معاون تيپ نجف اشرف بود و در همين
عمليات بود كه از ناحيه كمر زخمي شد . اما زخم كمر او را از پا نينداخت . يك هفته در خانه
استراحت كرد و دوباره به جبهه برگشت . در عمليات رمضان فرمانده تيپ عاشورا بود . در اين
عمليات نمايشي مقتدرانه از فرماندهي جنگ ارائه داد. باز هم مجروح شد اما از پا نيفتاد .
عمليات بعدي مسلم بن عقيل بود . حالا ديگر تيپ عاشورا تبديل به لشگر شده بود و فرماندهي
اش را مهدي بر عهده داشت . اين لشگر توانست بخشهاي مهمي از خاك ميهنمان را از دست
نيروهاي بعثي خارج كند . بعد از آن عاشوراييان آذربايجان در عمليات والفجر مقدماتي و والفجر يك
و چهار حماسه ها آفريدند و ضربه هاي مهلكي بر پيكر دشمنان متجاوز وارد كردند .
در عمليات خيبر «حميد» برادر مهدي به شهادت رسيد . مهدي حتي براي شركت در مراسم
بزرگداشت برادر هم جبهه را ترك نكرد . او فقط شكر حق را به جا آورد و افسوس خورد كه چرا
پيش از برادر به شهادت نرسيده است اما دل تنگي او ديري نپاييد . در بيست و پنجم اسفند سال
1363 وقتي كه نيروهاي رشيد لشگر عاشورا در عمليات بدر در ساحل دجله با دشمن پنجه در
پنجه انداخته بودند ، گلوله اي ميان پيشاني او نشست و او را از عالم خاك رهانيد . پيكرش را در
قايقي گذاشتند تا به سوي ديگر دجله ببرند ، اما در ميانه راه يك گلوله آرپي جي قايق را در هم
شكست و مهدي به همراه امواج دجله رفت تا به دريا بپيوندد. متن وصيت نامه شهيد باکري
بسم الله الرّحمن الرّحيم
يا الله، يا محمّد ،يا علي يا فاطمه زهرا يا حسن يا حسين
يا علي يا محمّد يا جعفر يا موسي يا علي يا محمّد يا علي
يا حسن يا مهدي (عج) و تو اي ولي مان يا روح الله!
و شما اي پيروان صادق شهيدان.
خدايا!
چگونه وصيت نامه بنويسم در حالي که سراپا گناه و معصيت، و سراپا تقصير و نافرمانيم؛ گرچه از
رحمت و بخشش تو نااميد نيستم ولي ترسم از اين است که نيامرزيده از دنيا بروم؛ رفتنم خالص
نباشد و پذيرفتة درگاهت نشوم.
يا رب! العفو .
خدايا! نميرم در حالي که از ما راضي نباشي.
اي واي که سيه روي خواهم بود.
خدايا! چقدر دوست داشتني و پرستيدني هستي!
هيهات که نفهميدم!
يا اباعبدالله شفاعت.
آه چقدر لذّت بخش است انسان آماده باشد براي ديدار ربّش! ولي چه کنم که تهيدستم. خدايا! تو
قبولم کن!
سلام بر روح خدا، نجات دهندة ما از عصر حاضر، عصر ظلم و ستم ،عصر کفر و الحاد، عصر
مظلوميت اسلام و پيروان واقعي اش.
عزيزانم
اگر شبانه روز شکرگزار خدا باشيم که نعمت اسلام و امام را به ما عنايت فرموده باز کم است. آگاه
باشيم که سرباز راستين و صادق اين نعمت شويم. خطر وسوسه هاي دروني و دنيا فريبي را
شناخته و بر حذر باشيم که صدق نيت و خلوص در عمل، تنها چاره ساز ماست.
اي عاشقان اباعبدالله!
بايستي شهادت را در آغوش گرفت، گونه ها بايستي از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب
تندتر بزند؛
بايستي محتواي فرامين امام را درک و عمل نماييم تا بلکه قدري از تکليف خود را شکرگزاري به جا
آورده باشيم.
وصيت به مادرم و خواهران و برادران و اهل فاميل؛ بدانيد اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست،
هميشه به ياد خدا باشيد و فرامين خدا را عمل کنيد. پشتيبان و از ته قلب، مقلّد امام باشيد،
اهميت زياد به دعاها و مجالس ياد اباعبدالله و شهدا بدهيد که راه سعادت و توشة آخرت است.
همواره تربيت حسيني و زينبي بيابيد و رسالت آنها را رسالت خود بدانيد و فرزندان خود را نيز
همانگونه تربيت دهيد که سربازاني با ايمان و عاشق شهادت و علمداراني صالح، وارث حضرت
ابوالفضل (ع) براي اسلام به بار آيند. از همه کساني که از من رنجيده اند و حقي بر گردن من دارند،
طلب بخشش دارم و اميدوارم خداوند مرا با گناهان بسيار، بيامرزد.
چمران از قلب بيروت سوخته و خراب تا قله هاي بلند كوههاي جبل عامل و در مرزهاي فلسطين اشغال شده از خود قهرمانيهاي بسياري به يادگار گذاشته و هميشه در قلب محرومين و مستضعفين شيعه جاي گرفته است . متن کامل وصيت نامه شهيد چمران به امام موسي صدر
محمد بن سيرين هميشه پاكيزه بود و بوى خوش مى داد. روزى شخصى از او پرسيد: علت
چيست كه از تو هميشه بوى خوش مى آيد؟ گفت قصه من عجيب است . آن شخص او را قسم
داد كه : قصه خود را براى من بگو.
ابن سيرين گفت : من در جوانى بسيار زيبا و خوش صورت و صاحب حسن و جمال بودم و شغلم
بزازى بود، روزى زنى و كنيزكى به دكانم آمدند و مقدارى پارچه خريدند، چون قيمت آن معين شد
گفتند: همراه ما بيا تا قيمت آن را به تو پرداخت كنيم .
در دكان را بستم و همراه ايشان راه افتادم تا به جلوى خانه آنان رسيدم ، آنها به درون رفتند و من
پشت در ماندم . بعد از مدتى زن - بدون آن كه كنيزش همراهش باشد - مرا به داخل خانه دعوت
كرد، چون داخل شدم ، خانه اى ديدم از فرشها و ظروف عالى آراسته ، مرا بنشاند و چادر از سر
برداشت ، او را در غايت حسن و جمال ديدم ، خود را به انواع جواهرات آراسته بود. در كنارم
نشست و با ظرافت و ناز و عشوه و خوش طبعى با من به سخن گفتن درآمد، طولى نكشيد كه
غذايى مفصل و لذيذ آماده شد، بعد از صرف غذا، آن زن به من گفت : اى جوان مى بينى من پارچه
و قماش زياد دارم ، قصد من از آوردن تو به اينجا چيز ديگرى است و من مى خواهم با تو همبستر
شوم و كام دل بر آرم .
من چون مهربانيها و عشوه بازيهاى او را ديدم نفس اماره ام به سوى او ميل كرد، ناگاه الهامى به
من رسيد كه قائلى از سوره والنازعات اين آيه را تلاوت كرد كه : و اما من خاف مقام ربه و نهى
النفس عن الهوى فان الجنة هى الماوى
اما هركس بترسد از مقام پروردگار خود و نفس خود را از پيروى هواى نفس بازدارد، بدرستى كه
منزل و آرامگاه او بهشت خواهد بود
وقتى به ياد اين آيه افتادم عزم خود را جزم نمودم كه دامن پاك خود را به اين گناه آلوده نكنم ، هر
چه آن زن با من به دست بازى درآمد، من به او توجه نكردم . چون آن زن مرا مايل به خود نديد، به
كنيزان خود گفت : تا چوب زيادى آوردند، وقتى مرا محكم با طناب بستند، زن خطاب به من گفت : يا
مراد مرا حاصل كن يا تو را به هلاكت مى رسانم . به او گفتم : اگر ذره ذره ام كنى ، مرتكب اين
عمل شنيع نخواهم شد. تا اين كه مرا بسيار با چوب زدند، بطورى كه خون از بدنم جارى شد. با
خود گفتم : كه بايد نقشه اى به كار بندم تا رهايى يابم ...
گفتم مرا نزنيد راضى شدم ، دست و پايم را باز كردند، بعد از رهايى پرسيدم : محل قضاى حاجت
كجاست ؟ راهنمايى كردند. رفتم در مستراح و تمام لباسهايم را به نجاست آلوده كردم و بيرون
آمدم ، چون آن زن با كنيزان به طرفم آمدند، من دست نجاست آلود خود را به آنها نشان مى دادم و
به آنها مى پاشيدم ، آنها فرار مى كردند.
بدين وسيله فرصت را غنيمت شمردم و به طرف بيرون شتافتم ، چون به در خانه رسيدم در را قفل
كرده بودند، وقتى دست به قفل زدم - به لطف الهى - گشوده شد و من از خانه بيرون آمدم و خود
را به كنار جوى آب رسانيدم ، لباسهايم را شسته و غسل نمودم . ناگهان ديدم كه شخصى پيدا
شد و لباس نيكويى برايم آورد و بر تنم پوشانيد و بوى خوش به من ماليد و گفت : اى مرد پرهيزگار!
چون تو بر نفس خود غلبه كردى و از روز جزا ترسيدى و خلاف فرمان خدا انجام ندادى و نهى او را
نهى دانستى ، اين وسيله اى بود براى امتحان تو و ما تو را از آن خلاص كرديم ، دل فارغ دار كه اين
لباس تو هرگز چركين و اين بوى خوش هرگز از تو زايل نشود، پس از آن روز تاكنون ، بوى خوش از
بدنم برطرف نگرديده است .
به همين خاطر خدا علم تعبير خواب را بر او عطا فرمود و در زمان او كسى مثل او تعبير خواب نمى
كرد.
شهيد محمود كاوه سردار و فرمانده بزرگ لشگرويژه شهدا در سال 1340 در يكي از محلات محروم شهر مقدس مشهد(خيابان ضد)، درخانواده اي مذهبي و متدين چشم به جهان گشود و لذا از همان اوان كودكي ارزشها و سنن مذهبي آرام آرام در وجود او شكل مي گرفت و دست تقدير او را براي ايفاي مسؤوليت هاي خطير فردي و اجتماعي آينده آماده مي ساخت، پدرش كه از بازاريان خرده پا و متعهد مشهدي به شمار مي آمد و مي آيد از جمله افرادي بود كه در دوران اختناق به لحاظ اين كه مقلد حضرت امام (قدس الله نفسه الزكيه) بود با روحانيون مبارز و برجسته اي همچون حضرت آيت الله خامنه اي، شهيد هاشمي نژاد و شهيد كامياب حشر و نشر داشت. او كه آگاهانه در تلاش ارتقاء سطح ديني تنها فرزند پسرش بود، محمود كوچك را همراه خويش به مراسم و محافل مذهبي مي برد و البته همان محافل و بعدها كلاسها در ساختمان رفيع شخصيت مبارزاتي و خلوص علمي كاوه تاثيرات برجسته اي، بجاي گذارد به نحوي كه خود شهيد از آن خاطرات شيرين گاه و بيگاه ياد نموده و بدانها افتخار مي ورزيد. وصيت شهيد محمود کاوه بسم الله الرحمن الرحیم رسول الله فرمودند : شباهت بنی اسرائیل با شما (مسلمانان) همچون شباهت دو سر یک شانه و دو لنگ کفش است هر آنچه در میان آنها به وقوع پیوست در میان شما هم اتفاق خواهد افتاد. بنی اسرائیل در اثر ستم فراوانی که پس از رحلت حضرت یوسف کشید بسیار مضطر شده بودند و چاره ای جز شکوائیه بردن به درگاه خدا نداشتند و عجیب اینکه خداوند متعال 170 سال از زمان غیبت منجی ایشان (حضرت موسی) را به خاطر اضطرار ایشان و اشک های دسته جمعی شان بخشید. أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَليلاً ما تَذَكَّرُون ترجمه: يا آن كس كه دعاى بيچاره مضطر را به اجابت مىرساند و رنج و غم آنان را بر طرف مىسازد و شما (مسلمين) را جانشينان اهل زمين قرار مىدهد؟ آيا با وجود خداى يكتا خدايى هست؟ اندكى متذكر هستند. براستی آیا هنوز هم از نبود مولایمان مضطر نشده ایم؟ آیا نباید از این ماجرا درس بگیریم ؟ ان شا الله شب نیمه شعبان امسال را فرصتی قرار خواهیم داد تا به طور دسته جمعی در احیای آن شب از خداوند متعال طلب استغفار کنیم از گناهانی که حقیقتا مانع ظهورند و الا دلیلی ندارد خداوند حجتش را در پرده غیبت قرار دهد. مانع اصلی ظهور گناهان من و شماست. احیای نیمه شعبان همچون شب بیست و هفتم ماه رمضان از مستحبات موکد و مشيد است. و بسیاری از شیعیان آن شب را احیا می گیرند لیکن دقت نمی شود که تفاوتی اساسی میان احیای نیمه شعبان و دیگر شبها وجود دارد و آن توجه ویژه به حضرت ولی عصر (عج) است و استغفار با این نیت که گناهان ما مانع اصلی ظهور بوده و البته فرصت مناسبی برای خیز برداشتن جهت ورود به ماه ترک گناهان رمضان است. ان شا الله امسال همگی با شرکت در مراسم احیای نیمه شعبان در سراسر ایران و با محوریت امام زمان (عج) همچون بنی اسرائیل که با اشک چشم و تمنای دل 170 سال ظهور منجی شان را نزدیک کردند امید داریم که رحمت بی کران خداوند متعال شامل حال ما گردد و مانیز در تعجیل ظهور مولایمان موثر باشیم. حقیر این طرح را با حضرات آیات و حجج اسلام و اساتید اخلاق در میان گذاشتم و همگی بزرگواران استقبال فرمودند. فی المثل حضرت آیت الله زابلی فرمودند: بسیار بسیار کار نیکویی است حتما انجام شود. حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج آقای جاودان (استاد اخلاق) فرمودند: تمام شب ها متعلق به امام زمان است باید این عقیده را در تمام روز ها و شبهای سالهای عمرمان گسترش دهیم و به یک شب اکتفا نکنیم البته نیمه شعبان برای شروع خوب است. درجلسه با فرزند بزرگ حضرت آیه الله الاعظمی وحید ، ایشان فرمودند: شب نیمه شعبان از آن جا که در روایات نیز سفارش شده است شروع خوبی است. و ... در کل اهم نکاتی که از فرمایشات این بزرگوان حقیر استنباط نمودم عبارت بودند از : 1- سعی شود با شرکت در این مجالس و دعوت دیگران به این امر خیر این سنت بزرگ بزرگ جا بیافتد البته تاکید بر احیای دسته جمعی است و در صورت فراهم نبودن شرایط برای شرکت برخی افراد ، ایشان فردی این فریضه را به جا بیاورند. آنچه در دعای ندبه به ما آموزش داده اند این است که گریستن در فراق مولا باید به جماعت باشد: هل من معين فأطيل معه العويل والبکاء (آیا یاری کننده ای است تا با او گریه و زاری را در - فراق مولا- طولانی کنم) 2- متاسفانه شب های نیمه شعبان برای برخی فرصتی فراهم آورده است تا به بهانه جشن میلاد امام زمان با هرزه گردی در خیابان ها گناهانی را مرتکب شوند که در واقع همین گناهان مانع اصلی ظهور هستند لذا شرکت در جلسه احیای نیمه شعبان فرصت خوبی است برای فاصله گرفتن از این فضا های گناه آلود. 3- بزرگواران تمام سعیشان را به خرج دهند تا احیای نیمه شعبان با تاکید بر استغفار برای ظهور و به باشکوه ترین شکل ممکن برگزار شود ، یعنی دقت شود تفاوت احیای این شب با دیگر لیالی در این است که محور اصلی امام زمان است و استغفار ما از گناهان به درگاه خدا با نیت تعجیل در ظهور باشد. 4- اعمال این شب در مفاتیح آمده است لیکن اعمالی شبیه به دیگر شبهای احیا دارد. با این تفاوت که ادعیه مربوط به مولا صاحب الزمان نیز توسط برخی بزرگواران سفارش شد مانند خواندن دعاهای ندبه ، زیارت آل یس ، دعای عهد ، دعای فرج ، دعای الهم یا فارج الهم و...و البته روزه خود نیمه شعبان نیز مستحب است. 5- عزیزانی که می توانند حتما در هیئات دانشجویی و مساجد دانشگاه ها و یا در مساجد محل این فریضه بزرگ را به جا بیاورند تا شرایط برای حضور جمعی علاقه مندان فراهم شود . ان شا الله جنبش مصاف نیز در صورت فراهم شدن شرایط اعم از مباحث مالی و مکان مناسب احیای این شب را برگزار خواهد نمود .(در صورت هماهنگی ساعت و محل متعاقبا اعلام خواهد شد). 6- اگر به هر عنوانی شرکت برای عزیزی در جلسه جمعی مقدور نبود این فریضه را حتما فردی به جا آورد و فراموش نکنیم ان شا الله شبی رقم خواهد خورد که هزاران نفر همزمان اشک می ریزند و از گناه استغفار می کنند گناهانی که مانع ظهورند و از درگاه خداوند متعال تعجیل فرج مولا و صاحبمان حضرت حجه ابن الحسن العسکری را خواهانند. 7- با توجه به همزمانی ایام نیمه شعبان با روز های پس از انتخابات ریاست جمهوری ان شا الله دو حماسه رقم خواهد خورد و نباید توجه بیش از حد به یک مقوله ما را از دیگری باز دارد. 8- حتما از مراسمات گزارش تصویری تهییه شود و با افتخار در فضای سایبری قرار گیرد ، در ضمن در صورت تمایل عزیزان ، سایت جنبش مصاف آمادگی انتشار این گزارشات را دارد ان شا الله. 9- آن طور که شایسته امام زمان (عج) است بزرگواران نسبت به انتشار این متن اقدام فرمایند چرا که فرصت چندانی باقی نیست. به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت حجت (عج) که صد البته نزدیک است. بسیاری می پندارند برای تقرب به خدا کارهایی خارق العاده لارم است اما فرشته مقرب الهی برای چند کار بظاهر عادی آرزو دارد که از آدمیزادگان باشد کاری چون تشییع جنازه و آب دادن تا اکرام بتیم و عیادت مریض و آشتی بین اقراد و سرانجام همنشیتنی با دانشمندان و شرکت در نماز جماعت (برگرفته ازسایت خبرنامه دانشجویان) برای دیدن اسم عشق تان کمی با انگشتان دست تان گوشه های چشم تان را بکشید! (مثل ژاپنی ها)
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |