امام خامنه ای مد ظله العالی |
|||
شنبه 11 آبان 1392برچسب:گرانترین خانه جهان درتهران, :: 19:58 :: نويسنده : امیرحسین
گرانترین خانه جهان در تهران ارزشمندترین خانه جهان به واسطه داشتن اشیای تاریخی و گرانبها به گرانترین خانه جهان در سالهای دهه 30 و 40 توسط پروفسور پوپ مورخ آمریکایی که مقاله ای با عنوان بررسی هنرهای ایران در مجله "سپید و سیاه" نوشته بود، معروف شد و هنوز هم جزو یکی از منحصر به فردترین خانه های ایران و جهان است. "موزه مقدم" درست در میان های و هوی بازار خرید و رفت و آمد مردم به بانک مجاورش قرار دارد همین که از ورودی هشتی خانه وارد شوی، زندگی ماشینی را پشت سر می گذاری. دیوارهای این خانه اجازه ورود این همه هیاهو را به حریم خانه که ارزشمندترین خانه جهان نام دارد، نمی دهد. گرانترین خانه جهان در تهران این خانه متعلق به محسن مقدم پسر کوچکتر احتساب الملک شهردار دوره ناصر الدین شاه قاجار است. محسن از کودکی به نقاشی علاقه زیادی نشان می داد در مکتب کمال الملک نقاشی یاد گرفت حتی در تابلوی معروف کمال الملک از کلاس درشس نیز محسن مقدم به تصویر کشیده شده است محسن برای تحصیل نقاشی به همراه برادرش حسن، به سوئیس رفت و در زمان جنگ جهانی دوم برگشت اما دومین بار برای یادگیری باستان شناسی و تاریخ سفر کرد و این بار با دست پر همراه گروه های باستان شناسی در برخی از محوطه های تاریخی مانند دیلمان و شوش به کاوش و نظارت و بازرسی پرداخت. گرانترین خانه جهان در تهران او جزو اولین باستان شناسان ایرانی بود که به همراه اساتید باستان شناسی در محوطه های تاریخی فعالیت می کرد. مقدم از شاگردان استاد کمال الملک، باستان شناس و مؤسس دانشگاه هنرهای زیبا و استاد دانشگاه تهران بود که با همسر فرانسوی زبانش تصمیم گرفتند همه هم و غم خود را برای برپا کردن یک موزه از اشیای گرانبهایی که در حال از بین رفتن است بگذارند. گرانترین خانه جهان در تهران زوج باسواد عمارت مقدم از همان سالهای ابتدایی ازدواجشان تصمیم میگیرند که هیچ وقت ازدواج نکنند آنها نگهداری از اشیای تاریخی موجود در خانه شان را فرزندان خود می پنداشتند که باید برای نسلهای بعد نگهداری شوند. خانه ای که اکنون به عنوان موزه مقدم از آن یاد می شود از خانه های مجلل دوره قاجار و دارای بخش های اندرونی و بیرونی است اما در کنار تمام اجزای این عمارت مجلل، کاشی های زرین فام و گرانبهایی را می توان یافت که مقدم برای پاسداری از آنها، جایی مناسب را در دیوار برای آنها در نظر گرفته بود تا از آسیب در امان بمانند برخی از این کاشی ها در دنیا منحصر به فرد هستند. گرانترین خانه جهان در تهران اما کلکسیون پارچه استاد مقدم نیز جزو یکی از کلکسیون های پارچه در دنیاست این پارچه های قیمتی اکنون به صورت فریز شده در داخل مجموعه نگهداری می شود امکان بازدید عموم از آنها وجود ندارد جز یکی از پارچه ها که آن هم درون قاب شیشه ای نگهداری می شود. گرانترین خانه جهان در تهران در کنار تمام در و دیوارهای کاشی کاری شده و زیبای عمارت مقدم، اتاق کوچکی راه ورودی به زیرزمین خانه است که تمام در و دیوار آن با سنگ های قیمتی و نیمه قیمتی و صدف و مرجان های زیبا نقش داده شده است.مقدم در دفترچه خاطراتش نحوه بدست آوردن بسیاری از اشیای تاریخی موجود در این خانه را شرح داده و گفته که یا آنها را از دستفروش های بازار و یا از مالکانی که قصد تخریب خانه های تاریخی خود را با تمام ملحقاتش داشتند خریده است.برخی دیگر از این اشیا درحال خروج از کشور بودند و یا در حراجی های کشورهای بیگانه دست به دست می شدند که مقدم با ثروت خانوادگی اش آنها را خریده و به ایران برگردانده است. گرانترین خانه جهان در تهران اما بسیاری دیگر از این اشیای تاریخی توسط سفرا و فرهنگیانی که مهمان مقدم بودند به این خانواده هدیه داده شده است مانند اشیایی که حدس زده می شود از بیت المقدس به او هدیه شده است. اما در بین تمام این آثار برخی مانند سفال قرمز رنگ چشمه علی که متعلق به هزاره پنجم قبل از میلاد است، قدمت زیادی دارد که هیچ کس نمی داند چطور سر از این خانه در آورده است، به همین دلیل اداره کل موزه های دانشگاه تهران که اکنون مدیریت این موزه را بر عهده دارد می خواهد به بررسی مبدا این اشیا بپردازد. مقدم در سال 1351 خانه پدری خود را با تمام آثار ارزشمندش وقف دانشگاه تهران کرد ا اینکه در سال 1366 دار فانی را وداع گفت. پس از مرگش نیز همسرش در سال 69 تولیت موزه را در اختیار مستقیم دانشگاه تهران قرار داد و سرانجام پس از چند سال عملیات مرمت، در مرداد ماه سال 88 در این خانه به روی بازدیدکنندگان گشوده شد.
شنبه 11 آبان 1392برچسب:الهی قمشه ای, :: 19:56 :: نويسنده : امیرحسین
در زندگی مهم این نیست که به ایده آل زندگی تان برسید بلکه مهم این است که در مسیر رسیدن به ایده آل زندگی تان حرکت کنید . الهی قمشه ای
********************
شنبه 11 آبان 1392برچسب:گیاهان دارویی, :: 19:51 :: نويسنده : امیرحسین
بر اساس تحقیقاتی که انجام شده، متخصصان علم تغذیه بهترین مواد غذایی را معرفی کرده اند:
لیموترش تنها یک عدد لیموترش، بیش از نیاز روزانه بدن به ویتامین C را تامین می کند و باعث افزایش کلسترول مفید و تقویت استخوان می شود. فلاونوئید موجود در لیموترش مانع از رشد سلول های سرطانی و عملکرد ضد التهابی آن می شود. نتایج بررسی ها نشان می دهد، افزودن آب یا یک برش لیمو به چای، باعث افزایش 80 درصدی توان بدن در جذب آنتی اکسیدان موجود در چای می شود. کلم بروکلی یک ساقه متوسط کلم بروکلی بیش از 100 درصد نیاز روزانه بدن به ویتامین K و تقریباً200 درصد نیاز بدن به ویتامین C را تامین می کند. این دو ویتامین، ماده مغذی برای شکل گیری استخوان به حساب می آیند. باید این گیاه را به شکل خام مصرف کرد زیرا در صورت بخارپز یا آب پز کردن این سبزی تنها66 درصد مواد مغذی آن باقی می مانند. شکلات تلخ مصرف روزانه شکلات تلخ فشار خون را در افراد سالم کاهش می دهد. پودر کاکائو غنی از فلاونوئید نوعی آنتی اکسیدان کاهش دهنده کلسترول مضر و افزایش دهنده کلسترول مفید است. هر یک تخته شکلات تلخ حاوی 53.5 میلی گرم فلاونوئید است در حالی که شکلات شیری حاوی کمتر از 14 میلی گرم فلاونوئید است. ماهی سالمون این ماهی منبع عالی اسید چرب امگا-3 است که با کاهش خطر افسردگی، بیماری قلبی و سرطان ارتباط دارد. حدود 84 گرم ماهی سالمون، 50 درصد نیاز روزانه بدن به نیاسین یا ویتامین B3 را تامین می کند. نیاسین در پیشگیری از آلزایمر و تقویت حافظه موثر است. مصرف ماهی های رودخانه های آزاد و دریایی بهتر از ماهی های پرورشی است. گردو گردو نسبت به دیگر مغزهای خوراکی حاوی بیشترین میزان اسید چرب امگا-3 است. امگا-3، باعث بهبود خلق و خو می شود. از طرفی این چربی، با سرطان مقابله و از پوست در برابر آسیب های نور خورشید محافظت می کند. خوردن مقداری گردو به عنوان دسر الگوی خواب را تنظیم می کند، زیرا این مغز خوراکی حاوی آنتی اکسیدانی به نام ملاتونین است. آ ووکادو این میوه سرشار از چربی های سالم است و تا 22 درصد کلسترول خون را کاهش می دهد. تنها یک عدد آووکادو حدود بیش از نیمی از فیبر و 40 درصد از فولات مورد نیاز روزانه بدن را تامین می کند. فولات، خطر بیماری قلبی را کاهش می دهد و افزودن آن به سالاد باعث افزایش جذب 3 تا 5 برابری مواد مغذی مانند بتاکاروتن می شود. سیر سیر یک ماده ضد بیماری قوی است که مانع از رشد باکتری ها از جمله ای کولای می شود.«آلیسین» نوعی ترکیب در سیر دارای خاصیت مهم ضد التهابی است و در کاهش دادن کلسترول خون موثر است. توجه داشته باشید سیر تازه له شده، بیشترین میزان آلیسین را رها می کند. همچنین پخت بیش از 10 دقیقه سیر، باعث از بین رفتن مواد مغذی آن می شود. اسفناج حاوی لوتئین و گزانتین است که هر دو از آنتی اکسیدان های مهم و تقویت کننده چشم است. نتایج بررسی های اخیر نشان می دهد اسفناج از تمامی میوه ها و سبزیجاتی که با سرطان مقابله می کنند، موثرتر است. لوبیا مصرف حبوبات از جمله لوبیا، عدس و نخود به میزان 4 بار در هفته خطر بیماری قلبی را تا 22 درصد کاهش می دهد. علاوه بر این، خطر بروز سرطان سینه نیز کاهش می یابد.هر چه رنگ لوبیا تیره تر باشد، مقدار آنتی اکسیدان آن بیشتر است. به عنوان مثال، پوست لوبیا سیاه 40 برابر آنتی اکسیدان بیشتری از پوست لوبیا سفید دارد. سیب زمینی هر یک عدد سیب زمینی حاوی 66 میکروگرم فولات تشکیل دهنده استخوان است که تقریباً در یک پیمانه اسفناج یا کلم بروکلی وجود دارد. مصرف روزانه یک عدد سیب زمینی شیرین، به تامین ویتامین A مورد نیاز بدن کمک می کند. مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. الإمام علی علیهالسلام : در حدیث معتبر از حضرت صادق (ع) نقل شده که: مشیت حضرت احدیت چون تعلق گرفت بر آن که حضرت آدم را خلق نماید جبرئیل را به زمین فرستاد تا این که قبضه از خاک های مختلفه زمین بردارد تا حضرت آدم را از او ایجاد نماید وچون جبرئیل خواست مقداری از خاک بگیرد زمین از او سوال کرد؟ که منظور خدا از خلقت آدم چیست؟ فرمود آنکه او را وذریه او را مکلف به عباداتی بنمایید وهریک از آنهایی را که اطاعت او را نمودند دائما در جوار رحمت خویش در بهشت برین از انها پذیرایی نماید وهریک از آنهایی را که نافرمانی کردند تا ابد در زندان آتشین خود جهنم آنها را معذب دارد، زمین چون این سخن را از جبرئیل شنید او را به حضرت حق قسم داد که از من بر مدار زیرا من طاقت عذاب حضرت سبحان را ندارم. ولذا جبرئیل بدونآنکه چیزی از زمین بردارد برگشت و به خدا عرض کرد چون زمین مرا به عزت و بزرگواری تو قسم داد از او بر نداشتم خداوند میکائیل (ع) و اسرافیل را هم که از برای آوردن خاک مامور گردانید، زمین هر یک را قسم داد که از او بر ندارد و آنها هم برگشتند بدون ایکه چیزی از خاک زمین بردارند خداوند عزرائیل را مامور به آوردن خاک نمود و چون عزرائیل خواست از زمین خاک بردارد هرچه زمین او را به خداوند جهان قسم داد که از من بر مدار. عزرائیل توجهی نکرد و فرمود من از مخالفت دستور خدای خویش می ترسم وهرگز به واسطه تضرع تو بر خلاف امر خدای خویش نخواهم نمود ولذا مقداری از نقاط مختلفه خاک برداشت وبه نزد حضرت سبحان حاضر نمود. خداوند از او تقدیر کرد و فرمود چنانچه در آوردن خاک، تو امتثال امر مرا نمودی و به تضرع وزاری زمین رحم نکردی در قبض روح اولاد آدم هم تو را مامور نمودم تا اینکه به احدی رحم ننمایی و در بغل مادر بچه شیر خوار او را قبض روح نمایی وبین مادر وبچه اش جدایی اندازی ودو برادر را به واسطه مرگ از هم جدا سازی وبین زن ومردی که سالها الفت بوده به واسطه مرگ مفارقت اندازی ولذا از این رو حضرت عزرائیل (ع) از طرف حضرت سبحان مامور به قبض روح بندگان خدا گردید. انس بن مالک روایت کرده که: روزی حضرت رسول الله(ص) فرمود: در این ساعت برادرم جبرئیل به من خبر داد که جریر بن عطای جریح از دنیا رفت و جان او را به آسمان بردند؛ بهشت و دوزخ را به او نشان دادند عجایب و غرایب بسیار دید باز او را به دنیا فرستادند او را بطلب و از او بپرس تا از احوال آخرت تو را خبر دهد و اصحاب بدانند که چه در پیش است. حضرت او را طلب نمود و فرمود: شرح حال خود را بازگوی، جریر عرض کرد: یا رسول الله در دکان نشسته بودم که تنم ناخوش گردید، برخواستم و به خانه رفتم زبانم از کار افتاد و بر بستر بیماری خوابیدم و از خود خبر نداشتم در این حالت قومی را دیدم مثال گرگان در بالین من ایستاده اند، و زمان دیگر جمعی را دیدم که به صورت خوکان آمدند و بر جناب راست من ایستادند و زمانی دیگر گروهی را دیدم به صورت شیران آمده بر جانب چپ من ایستادند من به ایشان نگاه می کردم و زبانم بند شده بود و دیگر نمی توانستم سخن گویم پس سر تا پای مرا بو کردند و گفتند: «لا اله الا الله محمد رسول الله» آن گاه روی به آن قوم کردند که روی های ایشان چون روی خوک و سگ بود گفتند: شما بازگردید که اشتباهی امده اید و این مرد از جمله اهل توحید است پس به آنها که در پهلوی راست من بودند گفتند: بسم الله جانش را بستانید. پس جانم را به همواری برداشتند. یا رسول الله اگر بخواهم از تلخی جان کندن و دیدار ملک الموت و سکرات مرگ بگویم یکی از هزار وصف نتوانم کرد. پس حریری آوردند و جان مرا در آن حریر پیچیدند و به آن جماعت دادند که به صورت سگان و خوکان بودند و به آسمان بردند و آنها که به صورت گرگان بودند از عقب من می آمدند و مرا از هفت آسمان گذرانیدند پس زبانیه های دوزخ را دیدم که هر یک مثل کوهی تازیانه های آتش در دست گرفته پیش من آمدند که بر من زنند آنهایی که مرا می بردند گفتند: باز گردید که این از جمله اهل توحید است. آنگاه مرا پیش مالک دوزخ بردند من او را به خلقتی دیدم که جز خدا بزرگی او را کسی نداند و کرسی ای دیدم از آتش که او در کرسی نشسته بود و روی او مانند روی اسب و پیری در پیش روی او بود که از آتش چهل پیراهن به او پوشانیده بودند من از بیم بر خود می لرزیدم آنگاه غلهای آتشین آوردند از من پرسید: چه نام داری؟ گفتم: جریر. گفت: پدرت؟ گفتم: عطای جریح. گفت: از کجایی؟ گفتم: از مدینه رسول خدا(ص)؛ پس دفتری آوردند در آن نگاه کرد سری حرکت داد و گفت: معبود تو کیست؟ گفتم: خدای عز و جلّ. گفت: رسول تو کیست؟ گفتم: محمد(ص). گفت: در زندگی اسرار تو چه بود؟ گفتم: «کلمه طیبۀ لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله»پس به آنهایی که موکل بر من بودند گفت: به حکم الهی هنوز اجل این بنده نرسیده. پس مالک به من گفت: ای مرد باز می گردی یا می مانی تا قدرت الهی و عجایب و غرایب آن را مشاهده کنی و خبر از برای زندگان غافل ببری که خدای تعالی تو را از روی حکمت برای دیدن اهل عذاب به این جا فرستاده؟ چون این مژده را شنیدم، خاطر جمع گردیده گستاخ شدم و گفتم: می مانم. پس گفتم: آیا ملک الموت جان بندگان را اشتباهی هم می گیرد؟ گفت: استغفر الله چنین مگو که هرگز به روی اشتباه نرفته و هر چه جان می گیرد به فرمان خدا می گیرد و هیچ امت را کرامت نبود که یکی از ایشان بمیرد و باز او را زنده کنند تا احوال عقبی را به مردم دنیا باز گوید، این شرف برای امتی است که پیغمبر آنها محمد(ص) می باشد و بر کسی معلوم نشده و نخواهد شد. آنگاه نامه ای به دست من داد چون نگاه کردم سیصد و شصت حسنه در آن بود و برابر آن بدی دیدم ترسیدم که مستوجب دوزخ شوم. نامه دیگر به دست من دادند چون در آن نگریستم نیکی های بسیار دیدم گفتم: اینها اعمال من نیست این همه نیکی از کجا است؟ گفتند: ای بنده خدا و امت محمد(ص) خدای تعالی اعمال نیک را ده برابر می گرداند همچنان که در کلام خود فرموده: « من جاء بالحسنة فله عشر امثالها» پس یک نیکی تو با یک بدی برابر باشد و نه تای دیگر را از برای تو ذخیره کرده اند. آن گاه مالک یکی از خازنان را طلبید و گفت: فرمان چنین است که این بنده را بدون آسیب همراه خود ببری تا اهل عذاب را ببیند و قدرت باری تعالی را مشاهده نماید تا چون بازگردد امتان محمد را خبر دهد که چه در پیش است، پس مرا به دوزخ بردند یا رسول الله چون داخل دوزخ شدم دیدم که گروهی از غیبت کنندگان سنگهای آتشین در دهان داشتند و فرو می بردند و از راه دیگر بیرون می آمد هر باری که آن سنگها را فرو می بردند چنان فریادی می کردند که اگر اهل دنیا می شنیدند هر آن هلاک می شدند. یا رسول الله چون از آنجا گذشتیم جمعی را دیدم که زبانهای ایشان از کام گسسته می شد و هر ساعت یکبار ملائکه های عذاب، عمودهای آتشین بر سر ایشان می زدند، پرسیدم که این قوم چه کرده اند؟ گفتند: اینها در دنیا به مساجد از روی ریا می رفتند و در آنجا غیبت می کردند. یا رسول الله چون از آنجا گذشتیم گروهی را دیدم که چرک و خون گندیده از فرج ایشان مانند جوی روان بود و همه مردم دوزخ از بوی گند ایشان فریاد می کردند، پرسیدم: این جماعت چه کرده اند؟ گفتند: اینها زناکارانند که بدون توبه از دنیا رفته اند. یا رسول الله چون از آنجا گذشتم گروهی را دیدم که بر دارهای آتشین سرنگون آویخته بودند و هر یک را به زنجیر آتشین بسته بعضی را قدح و برخی را سبو و گروهی را خیک ها بر گردن بسته و جمعی را طنبور و دسته ای را بربط و نای آتشین بر بسته هر یکی را دو فرشته عذاب دوزخ موکل بودند و به دست هر یک قدح و پیاله ای از چرک و خون بود که به ایشان می خورانیدند که همه گوشت و پوست روی ایشان در پیاله می ریخت و فریاد و ناله و زاری می کردند. من گفتم: اینها چه کرده اند؟ گفتند: اینها شراب خواران و مطربانند که بدون توبه مرده اند. یا رسول الله چیزهایی دیدم که ذکر آنها را نتوانم کرد و دیگر طاقت دیدن آنها را نیاوردم. گفتم: مرا بازگردانید. پس مرا پیش مالک دوزخ بردند، دیدم شخصی که مرا به عوض او آورده بودند پیراهنی از آتش بر او پوشانیده و در دوزخ انداختند؛ مالک به من گفت: اگر نه آن بود که رحمت خدا شامل حال تو بود این پیراهن آتش را بر تو می پوشاندند. آن گاه گفت: ای بنده خدا می خواهی که بهشت و اهل آن را هم مشاهده نمایی؟ گفتم: آری، پس به یکی از فرشتگان دستور داد این شخص را پیش رضوان برید و بگویید که این مرد یکی از امتان محمد(ص) است که شربت مرگ چشیده و اهل دوزخ را دیده و نیکی او زیاده از بدی آمده است او را به بهشت بر تا بهشت را ببیند و خبر از برای اهل دینا ببرد که چه در پیش است. چون مرا پیش رضوان بردند، جوان خوشروی، خوش خوی و خوش لقایی را دیدم که مثل او هرگز کسی را ندیده بودم در روی من چون گل بشکفت و بخندید. پس به فرشتگان نیکو صورت دستور داد تا در بهشت را بگشودند و مرا به بهشت بردند. قصری دیدم به غایت رفیع و عالی که شرح آن به گفتن در نیاید، پرسیدم: این قصر از آن کیست؟ گفتند: از آن خیر البشر است. باز پرسیدم: آیا برای من هم جایی هست؟ گفتند: آری هر که از اهل توحید است برای او در بهشت جا و مقام خواهد بود. یا رسول الله چندان عجایب و نعمتها دیدم که وصف آنها به زبان در نیاید. باز ما را پیش مالک دوزخ بردند دیدم همه اهل عذاب در دوزخ افتاده اند چنان که گویی مرده اند و هیچکس را عذاب نمی کردند پرسیدم که: ای مالک قضیه چیست که از این دوزخیان آوازی بر نمی آید مگر مرده اند؟ گفت: ای جریر اینجا جای مرگ نیست اما چون روز پنج شنبه و جمعه می شود خدای تعالی عذاب را از دوزخیان بر میدارد پس به من گفت: برو و باقی عمر خود را به عبادت و بندگی خدای تعالی صرف کن. آن گاه مالک به آن جمعی که به صورت گرگ بودند، گفت: این مرد را ببرید و جان او را در کالبدش رسانید. پس موکلان مرا باز آوردند در آن وقت اقوام مرا غسل داده کفن کرده و بر من نماز گزارده بودند که به فرمان خدای تعالی جان مرا باز آوردند بر خواستم و نشستم. یا رسول الله این همه در یک لحظه بر من گذشت. پس حضرت فرمود: جبرئیل به فرمان ملک جلیل به من خبر داده آنچه تو بیان کردی، بیان تو واقع است و خلافی ندارد. آن گاه روی مبارک را به اصحاب کرده و فرمود: هرگز این چنین قضیه ای برای کسی روی نداده و برای کسی هم به غیر از جریر تا قیامت روی نخواهد داد. و سبب این قضیه آن بود که چون حضرت رسول(ص) را به معراج بردند منافقان با هم می گفتند که: این قصه اگر راست می بود پس چرا او را از مکه معظمه به مدینه نبردند که خود می رفت پس این واقعه برای جریر بن عطای جریح واقع شد که از او راستگوتر و فاضلتر و صالحتر در میان قوم نبود، حق تعالی از روی حکمت این واقعه را بر جریر نمودار کرد که بالعیان ببیند و در میان آن قوم خبر دهد. پس هر گاه آن حضرت از معراج و بهشت و دوزخ و ملک رضوان و حور قصور بیان می فرمود و منافقان شک می کردند جریر آن حضرت را تصدیق می نمود و آن طایفه قبول می کردند و به سخن آن حضرت شک و شبهه نمی کردند. پس ای عزیز این دلیل را برای آن آوردم تا مومنان و موالیان از کارهای ناشایسته باز ایستند و توبه کنند چنانکه حق تعالی در کلام خود خبر داده که از عصیان دور باشید و متابعت شیطان مکنید و دل به دنیای غدار مبندید آنجا که فرمود: « یا ایها الذین امنو لا تتبعوا خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشا و المنکر» که تابع و متبوع هر دو در دوزخ خواهند بود پس علاج این، ترک مجالست اهل دنیا است هرگاه چنین کردی به تحقیق که دری از درهای رحمت به روی تو گشاده خواهد. (جامع التمثیل، ص191) اى احمد! آيا مى دانى كه چه هنگام بنده من، بنده واقعى و عابد راستين محسوب مى شود؟ عرض كرد: خير اى پروردگار من.
1 - تقوايى كه او را از محرّمات حفظ كند. اى احمد! از سه بنده خود تعجب مى كنم: بنده اى كه به نماز ايستاده و مى داند كه دستهاى خودرا به جانب چه كسى دراز كرده و در پيشگاه چه كسى ايستاده و در عين حال خواب آلود است. شنبه 11 آبان 1392برچسب:دعای گشایش کار, :: 19:25 :: نويسنده : امیرحسین
((سبحان الله یا فارِجَ الهَمّ و یا کاشفَ الغَم فرِّجْ هَمّی و یَسِّرْ امری و ارحَمْ ضعفی و قِلةَ حیلتی و ارزُقنی من حیث لا اَحتَسِبُ یاربّ العامین)) ترجمه: منزه است خداوندی که بر طرف کننده غم ها است. غم و مشکل من را برطرف کن، بر ضعف و کمی چاره ام رحم کن و مرا از جایی که گمان نمی کنم روزی ده ای پروردگار جهانیان. حضرت محمد (ص) فرمودند : هرکس مردم را از این دعا با خبر کند در گرفتاریش گشایش پیدا می کند. شنبه 11 آبان 1392برچسب:پیام بازرگانی, :: 19:23 :: نويسنده : امیرحسین
هر برنامه در رادیو و تلویزیون دارای یک «طبقه» است که هزینه تبلیغات نیز با توجه به همین طبقه در هر برنامه مشخص میشود. هزینه پیامهای بازرگانی بر اساس قیمت پایه هر ثانیه در هر طبقه و ضریب ماههای سال، مشخص میشود. مثلا در شبکه اول سیما، در مهر ۹۲، برنامه ساعت هفت صبح دارای طبقه ۲۰ است و برنامه ترکیبی ساعت ۱۶:۴۵، دارای طبقه ۱۷ است. 10 راه بهبود حس بویایی
10 راه زیر برای بهبود حس بویایی خود امتحان کنید:
8- برای تشخیص یک بو، باید به طور کوتاه و سطحی با بینی خود بو بکشید، نه طولانی و شدید.
10- هنگام خرید مواد غذایی، دقت کنید کدام یکی از آن ها به نظر شما بوی بهتری دارد و همان را بخرید.
اگر در هضم غذا دچار مشکل شدهاید، نفخ میکنید، حالت تهوع دارید و غیره احتمال دارد کبدتان به مشکل برخورده باشد. یعنی اینکه باکش پر شده و دیگر نمیتواند مواد زائد را دفع کند. اینگونه میشود که بدن دچار مشکل میشود. تمیز کردن کبد کار سختی نیست. برای اینکه احساس سبکی بکنید با چند توصیهی ساده و بدون خطر میتوانید کبدتان را تمیزکاری کنید. با ما همراه باشید.
چهره سالخورده فروهر، یادآور بهره گیری از تجربه پیران خردمند است. -قسمت زیر بال فروهر نیز سه قسمتی است تا نفرت انسان و زیر پا گذاشتن اندیشه،گفتار نیک را یادآورکند. فرمان دادم تا بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند تا اجزاء بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد. *********************************** تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است. *********************************** همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد. *********************************** اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید. *********************************** دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند… *********************************** خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن. منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه انشان ،نوه کوروش، شاه بزرگ، ...، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ ، شاه انشان ... از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فراماروائی اش را « ِبل »و « نبو » گرامی می دارند و [از طیب خاطر، و]با دل خوش پادشاهی او را خواهانند . آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم مقدم مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم . مردوک خدای بزرگ دل های مردم بابل را به سوی من گردانید، ...، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم . او بر من ، کوروش که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسرم ، و همچنین بر کَس و کار [و ، ایل و تبار]، و همه سپاهیان من ، برکت و مهربانی ارزانی داشت . ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم . به فرمان « مردوک » ، همه شاهان بر اورنگ پادشاهی نشسته اند . همه پادشاهان از دریای بالا تا دریای پائین [مدیترانه تا خلیج فارس ؟] ، همه مردم سرزمین های دوردست ، از چهارگوشه جهان ، همه پادشاهان « آموری » و همه چادرنشینان مرا خراج گذاردند و در بابل روی پاهایم افتادند [ پا هایم را بوسیدند] . از... ، تا آشور و شوش من شهرهای « آگاده » ، اشنونا ، زمبان ، متورنو ، دیر ، سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آنسوی دجله که ویران شده بود ــ از نو ساختم . فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم . همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به جایگاههای خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم . همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که « نبونید » ، بدون هراس از خدای بزرگ، به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک «خدای بزرگ» و به شادی و خرمی به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم. باشد که دل ها شاد گردد ... بشود که خدایانی که آنان را به جایگاههای نخستین شان بازگرداندم،... [ قبل از « بل » و « نبو »] هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگی بلند باشند ، چه بسا سخنان پُربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند ، و به خدای من « مردوک » بگویند: کوروش شاه ،پادشاهی است که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه [نیز]... اینک که به یاری «مزدا» تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای چهارگوشه جهان را به سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد دین و آئین و رسوم ملت هائی را که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من دین و آئین و رسوم ملت هائی که من پادشاه آنها هستم یا ملت های دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد هرگز سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملتی آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا نکند و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد. من تا روزی که پادشاه ایران هستم نخواهم گذاشت کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد من حق وی را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد.من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به طریق دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال ، تصرف نماید و من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصی دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وا دارد. من امروز اعلام می کنم که هر کسی آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غصب ننماید و هر شغلی را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف برساند مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند. هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد .من برده داری را برانداختم. به بدبختی های آنان پایان بخشیدم . من تا روزی که به یاری مزدا زنده هستم و سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به عنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیر دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد. از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهّداتی که نسبت به ملت های ایران و بابل و ملل چهار جانب جهان بر عهده گرفته ام موفق گرداند. موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |